بازگشت

نيازي به اموال تو نداريم


- معروف است امام در مسير مكه تا كوفه عبيدالله بن حرّ جعفي را به ياري طلبيد و هنگامي كه شخصاً به چادر وي رفت، پسر حرّ جعفي به امام گفت: به خدا سوگند اي پسر دختر پيغمبر! اگر تو در كوفه ياراني داشتي كه همراه تو با دشمن بجنگند، من در همراهي تو و مبارزه با دشمن پيشتاز بودم و به شدت با ايشان مي جنگيدم، ولي شيعيان تو را در كوفه ديدم كه از ترس بني اميه و شمشيرهاي آنان در خانه هاي خود خزيده اند، تو را به خدا همراهي خود را از من مخواه، ولي هر قدر بتوانم با تو همراهي مي كنم، اين اسب لگام دار من است، به خدا با آن به دنبال كسي نتاختم مگر اينكه آثار مرگ را بر او چشاندم و اين هم شمشير من است. به خدا با آن بر چيزي ضربه نزدم مگر اينكه آن را قطع كرد. امام به عبيدالله بن حر پاسخي داد كه از اوج مناعت طبع، روح آزاده، آزادي خواه و عزت نفس او حكايت دارد، فرمود: «اي پسر حر! ما براي اسب و شمشير تو به سراغت نيامديم، فقط بدين خاطر آمديم كه از تو ياري بطلبيم. اگرنسبت به بذل جانت در راه ما بخل مي ورزي، نيازي به چيزي از اموال تونداريم.» [1] .


پاورقي

[1] همان، ص‏366 - 367.