بازگشت

آزادگي و عزت نفس امام


ويژگي ممتاز ديگري كه شخصيت امام حسين (ع) را از ديگران امتياز مي بخشيد، «حريت، آزادگي، عظمت روح و عزت نفس» آن حضرت بود. روح بزرگ و بزرگوار او مانع مي شد كه در برابر ظلم و ستم به بندگان خدا تنها نظاره گر باشد، بدعتها را در دين خدا مشاهده كند، حاكميت اشرار را بر سرنوشت جامعه ببيند و تحمّل نمايد. روح آزاده و توأم با شجاعت، از آن حضرت شخصيتي ساخته بود كه در برابر ظلم و بي عدالتي قيام كند، شجاعتي كه سرسخت ترين دشمنان امام نيز بدان معترف بودند. امام هيچ گاه در برابر اهانتهاي امويان به پدر بزرگوارش علي (ع) سكوت نمي كرد. بارها مروان بن حكم را به خاطر بدگويي به علي (ع) در خلوت و جلوت توبيخ كرد: «يابن الزرقاء و يا بن آكلة القمّل انت الواقع في عليّ؛ اي فرزند زن بدكاره، اي فرزند شپش خوار! آيا تو از علي بدگويي مي كني؟» [1] .

شجاعت و آزاد منشي امام سبب مي شد كه اجازه ندهد هيچ زورگو و ستمگري حق او يا ديگري را تضعيف كند. وليد بن عقبة بن ابي سفيان والي مدينه در خصوص مالي در «ذي مروة» با امام درگيري و قصد پايمال كردن حق امام را داشت، امام به او فرمود: «به خدا سوگند! يا حقّم را عادلانه مي پردازي يا شمشيرم را گرفته و در مسجد رسول خدا مي ايستم و مردم را به حلف الفضول فرا مي خوانم». با شنيدن سخنان امام عده اي به كمك امام شتافتند و حاكم مجبور شد حق آن حضرت رابپردازد. [2] .

معاوية ابي سفيان هيچ گاه به خود جرأت نداد كه به سخنان تند و انتقادآميز امام پاسخ متقابل دهد. هر چند اطرافيان و جوانان ناپخته اي چون مروان و يزيد او را تحريك كردند كه پاسخ امام را به تندي بدهد، اما او كه حسين بن علي (ع) را خوب مي شناخت، همواره از برخورد تند با آن حضرت پرهيز داشت. معاويه پس از كشتن حجر بن عدي و شيعيان علي (ع) در سفر حج با امام حسين (ع) روبه رو شد و به امام گفت: «آيا خبرداري كه ما با حجر و شيعيان پدرت چه كرديم؟ آنان را كشتيم و كفن پوشانيديم و بر آنان نماز گزارديم». او كه گمان مي كرد با اين سخن ضربه اي بر امام وارد كرده و امام را از هرگونه حركت و قيامي باز مي دارد، بي درنگ اين پاسخ را از امام دريافت كرد: «ولي اگر ما پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نمي پوشانيم، بر آنان نماز نمي گذاريم و دفن نمي كنيم»، [3] .

يعني تو و پيروانت را كافر مي دانيم.

معاويه معترف بود كه در حسين بن علي جز شجاعت نديده است. [4] او را به پدرش علي بن ابي طالب تشبيه مي كرد.


پاورقي

[1] همان، ص‏211، 213، 284.

[2] همان، ص‏213.

[3] همان، ص‏250 - 251.

[4] همان، ص‏258.