بازگشت

جايگاه اجتماعي و سياسي امام


علاوه بر اينكه خلافت حق حسين بن علي (ع) بوده و از موقعيت ممتاز خانوادگي نيز برخوردار بود، نكته حائز اهميت ديگري در باره امام وجود دارد كه مسئوليتي مضاعف را بر عهده آن بزرگوار مي نهد و در تحليل درست و جامع حركت آزادي بخش امام در جامعه نقش حياتي دارد. بي شك حسين بن علي (ع) پس از شهادت برادرش امام حسن مجتبي (ع) تنها شخصيت ممتاز مذهبي، معنوي و سياسي عصر خويش به شمار مي رفت. آن بزرگوار علاوه بر موقعيت خانوادگي خود، شخصيتي مورد توجه در زمان خود بود. هر چند انتساب آن حضرت به رسول خدا (ص) اين موقعيت را مضاعف ساخته بود. اما نمي توان تمام شخصيت اجتماعي و سياسي، همچنين مقام و منزلت علمي و مذهبي آن بزرگوار را در رابطه نسبي وي با پيامبر خلاصه كرد، بلكه رجال و شخصيتهاي موجّه آن روز براي فرزند علي بن ابي طالب (ع) شخصيتي مستقل قائل بودند، در تصميم گيري ها منتظر موضع گيري او بودند. اگر امام - به فرض محال - تن به بيعت با يزيد بن معاويه مي داد، حكومت با افرادي چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير مشكل چنداني نداشت ولي ايستادگي امام به ايشان نيز جرأت مي بخشيد. چند ماهي كه حسين بن علي (ع) در مكه به سر مي برد، عبدالله بن زبير، شخصيت درجه اول آن شهر تحت الشعاع شخصيت امام قرار داشت و آرزو داشت كه امام هر چه زودتر مكه را ترك كند، هر چند در ظاهر از امام مي خواست در حرم الهي بماند! [1] اين واقعيت را غير از امام، شخصيتهاي آگاه از مسائل و جريانات روز نيز درك مي كردند. [2] .

صرف نظر از جهات پيش گفته، امام به لحاظ موقعيت اجتماعي و سياسي خود نيز نمي توانست در برابر انحرافات بزرگي كه كيان اسلام را تهديد مي كرد، سكوت كند. و خود نيز بارها اين واقعيت را به گوش مردم رساند. در پاسخ به فرزدق كه علت حركت امام را پرسيد، فرمود: «اي فرزدق! اين جماعت قومي هستند كه در پيروي شيطان پابرجايند و خداي مهربان را پيروينمي كنند ودر زمين فساد را رواج داده وحدود الهي را تعطيل كرده اند، شراب مي نوشند و اموال فقرا و مساكين را تصاحب كرده اند و من سزاوارترم كه به ياري دين خدا برخيزم و آيين او را گرامي داشته، در راهش جهاد نمايم تا كلمه خدا حاكميت و برتري يابد.» [3] .

افراد مختلفي كه از روي دلسوزي امام را از رفتن به سوي عراق بر حذر مي داشتند، بر اين اعتقاد بودند كه شما رئيس عرب، رئيس قريش و ملجأ و پناهگاه مردميد، اگر آسيبي به شما برسد و حركت شما هتك شود، ديگران نيز در معرض هتك حرمت قرار خواهند گرفت. [4] .

يكي از سخنان امام با رجال و شخصيتهاي معاصر خود اين بود كه مقام و موقعيت اجتماعي شما نعمتي است از جانب خدا، به منظور تحمّل مسئوليت سنگيني كه خواص بايد در جامعه بر عهده بگيرند. گمان نكنيد كه شما بي جهت مورد توجه مردم هستيد و فقط مردم موظفند به شما احترام گزارده و در نزد آنان داراي ارج و قرب اجتماعي باشيد، ولي در برابر سرنوشت ايشان و دين و زندگي شان تكليفي نداشته باشيد، امام در سخنراني خود در سرزمين منا فرمود: «شما اي گروه نيرومند! گروهي هستيد كه به دانش و نيكي و خيرخواهي معروفيد و به وسيله خدا در دل مردم ابّهتي داريد كه شرافتمند از شما حساب مي برد و ناتوان، شما را گرامي مي دارد و كساني كه هم رديف شما هستند و بر آنان حق نعمتي نداريد، شما را بر خود مقدّم مي دارند، شما وسيله برآورده شدن حاجاتي هستيد كه از خواستاران آن حاجات دريغ مي شود و برآورده نمي گردد و به هيبت سلاطين و كرامت بزرگان راه مي رويد. آيا همه اينها بدين خاطر نيست كه مردم به شما اميدوارند كه به حق خدا برخيزيد؟! گرچه از بيشتر حقوق خداوند كوتاهي كرده ايد و حق امامان را سبك شمرده، حقوق ضعيفان را تباه ساخته ايد و به گمان خود حق خود را گرفته ايد. شما در اين راه نه مالي خرج كرده ايد و نه جاني را براي خداي خالق خود به خطر افكنده ايد و نه براي رضاي خدا با قبيله و عشيره اي درافتاده ايد، آيا شما از درگاه خدا بهشت و همنشيني با پيامبران و ايمني از عذاب او را انتظارداريد؟» [5] .

آيا امام كه «برخورداري از مقام و موقعيت اجتماعي» را وسيله اي براي انجام تكاليف الهي مي داند و بزرگان قوم را به خاطر ترك وظيفه سرزنش مي كند، با توجه به مقام و موقعيتي كه خود دارد، مي تواند نسبت به تكاليف خود احساس مسئوليت نكند؟ قطعاً مسئوليت امام از همه آنان در جهت ياري دين خدا و دفاع از حقوق محرومان و ستمديدگان بيشتر است. امام خود اين حقيقت را بارها بر زبان آورد و براي انجام وظيفه قدم در راه پرمخاطره مبارزه با حكومت اموي نهاد. - هنگام برخورد با سپاه حر بن يزيد رياحي در سخنان خود در جمع اصحاب خويش و لشكريان حر (يا در نامه اي به كوفيان بنابر بعضي از نقلها) با اشاره به كلامي از رسول خدا (ص) كه «هر كس سلطان ستمگري را ببيند كه حرامهاي خدا را حلال كرده، پيمانهاي او را نقض نموده، با سنت رسول خدا مخالفت كرده و در بين بندگان خدا به گناه و تجاوز رفتار مي كند و با رفتار و كردار و گفتار خود به مخالفت بر نخيزد، شايسته است كه خداوند او را نيز با آن سلطان ستمگر در يك مكان عذاب كند» هشدار داد: «هان اي مردم! اينان (امويان) به پيروي شيطان درآمده و اطاعت خدا را ترك كرده اند، فساد را علني و حدود را تعطيل كرده، اموال مردم را حيف و ميل نموده و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام كرده اند». سپس افزود: «و انا احقّ من غيّر؛ و من سزاوارترم بر مخالفت با اين وضعيت». [6] .


پاورقي

[1] همان، ص‏319.

[2] همان، ص‏320.

[3] همان، ص‏336.

[4] همان، ص‏331 و 341.

[5] همان، ص‏275.

[6] همان، ص‏360 - 361.