بازگشت

حاكميت اشرار و غارت بيت المال


سومين خصوصيت اين دوره منزوي شدن شايستگان و حاكميت اشرار و جنايتكاران بر جان و مال و ناموس مردم بود. طبعا با حاكميت چنين افرادي بيت المال مسلمين غارت مي شد و صرف عياشي ها و خوشگذاراني ها مي گشت و وسيله اي براي تثبيت پايه هاي حكومت امويان بود و بس. بسياري از سرداران و صاحب منصبان را با طلا و نقره تحت سلطه گرفتند، برخي را با اعطاي پست و مقام و رياست مطيع خود ساختند، بسياري از مردم نيز با حاتم بخشي هاي بي حساب حاكمان سرگرم زندگي و زخارف دنيا شدند. امام حسين (ع) بارها امويان را به خاطر پيش گرفتن اين سياست زشت مورد نكوهش قرار داد. در يكي از نامه هاي خود به معاويه، نمونه اي از كارگزاران جنايت پيشه او را نام مي برد و مي فرمايد: «آيا تو نبودي كه ادعاي زياد بن ابيه را كردي و او را فرزند ابوسفيان پنداشتي؛ با اينكه رسول خدا حكم كرده بود فرزند از آن شوهر است و زناكار بايد سنگسار شود؟ سپس او را بر مسلمانان مسلّط كردي كه آنان را مي كشت و دست و پاي ايشان را در خلاف جهت يكديگر قطع مي كرد و بر شاخه هاي درخت خرما مي آويخت؟ سبحان الله اي معاويه، گويا تو از اين امت نيستي و آنان از تو نيستند!» [1] .

معاويه از زمان حكومت علي (ع) براي ناامن كردن جامعه عده اي را براي غارت اموال مردم و فتنه و آشوب به شهرها گسيل مي داشت، در زمان حكومت خود نيز علاوه بر آنكه مخالفان را سركوب مي كرد، خود و كارگزارانش به حيف و ميل بيت المال و عياشي و خوشگذراني با آن مي پرداختند. [2] .


پاورقي

[1] موسوعة، ص‏254.

[2] ر.ک: لبيب بيضون، تصنيف نهج البلاغه، ص‏544 - 559؛ علامه اميني، الغدير، ج‏11.