بازگشت

دست اندازي به حريم دين و فريب افكار عمومي


يكي از مشخصات بارز حكومت امويان دست اندازي به حريم دين بود. بدعت گذاري در دين، حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، استخدام روحانيان درباري به منظور جعل حديث به نفع حاكمان و عليه علويان، سبّ و لعن علي بن ابي طالب (ع) در منابر و محافل عمومي و در يك جمله «استخدام دين براي كسب و نگهداري قدرت» از مهمترين ويژگيهاي اين دوره است. تاريخ اسلام نمونه هاي فراواني را در اين زمينه ثبت كرده و روشنتر از آن است كه نيازمند ذكر شواهد باشد. تنها رواياتي كه از جاعل معروف حديث - ابوهريره - نقل كرده اند، بيش از همه رواياتي است كه از خلفاي راشدين، حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و همه همسران پيغمبر نقل شده است. [1] ابن ابي الحديد معتزلي مي نويسد:

«روايات جعلي فراواني را در كتب آن روز گنجاندند و به بچه هاي مدارس و غلامان و كنيزان آموختند و مانند قرآن آنها را فرا مي گرفتند.» [2] .

ابوهريره، عمرو عاص، و مغيرة بن شعبه، از اصحاب و عروة بن زبير از تابعين، نامهاي مشهور به جعل حديث در اين دوره اند.

اما چند نمونه از فريبكاريهاي امويان

- مروان بن حكم به امام سجاد (ع) گفت: علي بيش از معاويه از عثمان دفاع كرد. امام فرمود: پس چرا بالاي منبر او را سبّ مي كنيد و قتل عثمان را به او نسبت مي دهيد؟ گفت: پايه هاي حكومت ما جز با سبّ و لعن علي بن ابي طالب استوار نمي باشد! [3] .

- روزي عمروعاص به عايشه گفت: دوست داشتم تو در روز جمل كشته مي شدي؟ عايشه پاسخ داد: اي بي پدر! چرا؟ گفت: زيرا تو به اجل خود از دنيا مي رفتي و وارد بهشت مي شدي و ما بزرگترين بهانه را بر ضد علي بن ابي طالب پيدا مي كرديم و مردن تو را وسيله طعن و مبارزه با او قرار مي داديم. [4] .

- معاويه بخشنامه اي صادر كرد و به كارگزارانش ابلاغ نمود، با اين مضمون «ذمّه من از كسي كه در فضيلت ابوتراب و خاندان او سخن بگويد بري است، شهادت دوستان علي و خاندان وي در محاكم پذيرفته نيست، دوستي هر كس نسبت به علي آشكار شود، سهمش را از بيت المال قطع كنيد...». [5] .

امام حسين (ع) در يكي از نامه هايش به معاويه او را توبيخ كرد كه «آيا تو نبودي كه حضرمي را كشتي؟ كسي كه زياد بن ابيه به تو نوشت كه او بر دين علي - كرم الله وجه - است؟» سپس به او ياد آور مي شود: دين علي همان دين پيامبر است كه خداوند به بركت آن به تو منّت نهاد، چرا كه اگر اين دين نبود برترين هنر و شرافت تو و پدرانت، همان كوچ كردن پر دردسر زمستاني و تابستاني بود» [6] .

- و بالاخره سالياني بعد وقتي كه عبدالعزيز حاكم مدينه شد، روزي فرزندش عمر از وي پرسيد: چرا در خطبه نماز جمعه وقتي به سبّ و لعن علي بن ابي طالب مي رسي، لكنت زبان مي گيري؟ گفت: چون كسي را كه ما بر منابر دشنام مي دهيم، افضل اصحاب پيغمبر است. و هنگامي كه فرزندش علت آن را جو يا شد، پاسخ داد: «سياست، چنين اقتضا مي كند كه براي منزوي ساختن علويان، علي بن ابي طالب را سبّ و لعن كنيم تا آنان مدعي برتري بر خلافت و حكومت نشوند.» و همين جا بود كه عمر بن عبدالعزيز تصميم گرفت اگر روزي به قدرت رسيد، اين سنت زشت را ممنوع كند ولي فضاي مسموم جامعه به گونه اي بود كه با نقشه اي از پيش طراحي شده آن را عملي كرد. [7] ولي مردم گمان مي كردند كه او با اين تصميم مرتكب گناه بزرگي شده است! [8] .


پاورقي

[1] علامه سيد محمد حسين شرف الدين، ابوهريرة، ص‏48.

[2] شرح نهج البلاغه، ج‏3، ص‏16.

[3] شرح نهج البلاغه، ج‏2، ص‏258؛ بلاذري، انساب الاشراف، ج‏1، ص‏184.

[4] شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج‏2، ص‏261.

[5] شرح نهج البلاغه، ج‏3، ص‏16.

[6] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص‏254.

[7] ابن اثير، الکامل، ج‏5، ص‏42، مؤسسة التراث العربي؛ شرح نهج البلاغه، ج‏4، ص‏59.

[8] ر.ک: ماجده فيصل زکريا، عمربن عبدالعزيز و سياسة ردّ المظالم؛ علامه اميني، الغدير، ج‏10، ص‏266.