بازگشت

نهج البلاغه يا نهج الحياة


«نجيب زكي» نويسنده ي مذكور در مورد نهج البلاغه سخني بس طولاني دارد كه ما گلچيني از آن را يادآور مي شويم. او مي گويد: «يك لحظه در پيشگاه امام علي (رضي الله عنه) مي ايستم تا به شما نشان دهم كه چگونه در اين بزرگ مرد، ادب و حكمت و فراست و سياست، جمع شده است. من نهج البلاغه را از ابتداي دوران طفوليت خود مي شناسم از آن دوران، آهنگ ها و نغمه هايي در گوشم باقي مانده... و اكنون باز در اين روزها به خواندن آن برگشته ام. حال؛ نغمه ها و آهنگ آن در گوشهايم حلاوت و شيريني تازه اي دارد، و عبارات آن گويي زيبايي روي زيبايي است. مقصودم پيرايش كلام نيست، بلكه شيوه ي انتخاب واژه هاي سخت و چموشي است كه در آن جز ابزار قلم زني زرگرها و دستان ظريف و هنر دقيق مجسم ساز براي تراش سنگهاي


سفت و خارا و آفريدن تنديس هاي زيبا به كار نمي رود، تا اين مجسمه ها به عنوان يك عمل و پديده ي نيرومندتر و پايدارتر و جاويدتر از روزگار باقي بماند... واژه ها در ذهن و دهان علي همچون موم اند ولي در عباراتي كه بسان سنگ چخماق سخت اند و سفت، بكار مي روند، و گويي واژه ها از چنين سنگهاي سختي تراشيده مي شوند، و در كنار يكديگر با نظمي خاص و عجيب صف مي بندند». نجيب زكي در زمينه ي فلسفه ي امام مي گويد: «فلسفه ي امام علي عليه السلام در حقيقت تابش ها و درخشش هاي فكري است كه در اعماق حق نفوذ مي كند، و تجربه اي است از يك شخصيت نمونه و يگانه كه تپش آن با تپش قلب و ضربان حيات صاحب آن هماهنگ است. ولي فلسفه ي تراويده از انديشه ي فلاسفه عبارت است از يك سري تعميم هاي كلي و مجرد كه بيشتر شبيه معادلات جبري، و اشكال هندسي مي باشد؛ و در آن هيچ گونه نشانه اي از تپش گرم حيات صاحب آن احساس نمي شود». يعني فلسفه ي امام، حكمت آگاهانه و ملموس است كه از حيات و تجربه و فهم دقيق و عميق، و عقل بزرگ، و روح سرشار، و وجداني زنده و آگاه، نشأت مي گيرد؛ نه از رهگذر شنيدن از اين و آن، و نه برخاسته از تصورات و خيالات و اوهام.

نويسنده در صفحه 55 مي گويد: «با من صفحات زيباي ادبياتي را كه نهج البلاغه ناميده شده، ورق بزنيد، و به من بگوييد، اديب در كجا به پايان مي رساند، تا فيلسوف آغاز كند؟ و در كدامين نقطه، فيلسوف و اديب تمام مي شود، تا تك سوار جهاد و نبرد شروع كند؟ آن گاه كجا اينها پايان مي گيرد، تا مردي سياستمدار آغاز كند؟ او نه حد و مرزي دارد، و نه فاصله اي در اين گزيده ها. خطبه ها و احكام؛ حجت ها و دلايل و شواهدي است كه ادب و حكمت با مردانگي و بخشش و بلند نظري، هر دو آميخته با سياست است». و در صفحه 57 مي گويد: متون، بسيار طولاني است، و نقل آن براي خواننده موجب اطاله ي كلام مي گردد. خوب است كه خود خواننده شخصا به بررسي و مطالعه ي نهج البلاغه بپردازد تا آن چه در آن گرد آمده، و در تصور عصر و زمان آن است ببيند، و از حيث اعتماد و اطمينان خود به پژوهش نشيند، تا در ادراك حقايق امور مستقيم شركت داشته باشد، و به


شرط سلامت سليقه، و احساس حضور بديهه و صداقت در بصيرت و آگاهي و بينش، به تحليل بپردازد. بدون اين كه به تحليلات و تعليلات عقل، نيازي باشد، تا بي نياز از خطاب و خطابه، در جمع بندي شواهد و تنظيم نتايج، و ترتب آن بر مقدمات، حضور فعال داشته باشد.