بازگشت

دكتر زكي نجيب


كساني كه نوشته هايي از دكتر زكي نجيب محمود خوانده، و با نگاهي سطحي به آن نگريسته باشند، تصديق خواهند كرد كه وي شخصي است اديب و هوشمند، و صاحب نظر در فلسفه، در نقد مسايل نيز حظي وافر دارد؛ چه بسا سخناني سخت نيشدار مي گويد ولي پر محتوا و پر مغز، نغز و لطيف؛ حديف مفصل را مي توان از لابلاي اين مجمل به دست آورد.

چندين كتاب تأليف كرده، نمي دانم. اما بيش از ده كتاب از او را در كتابخانه ي شخصي ام دارم، كه تمام آنها يا اكثر آنها در زمينه ي فلسفه است. شماره هاي متعددي از مقالات او در جريده ي الاهرام و مجله ي الفكر المعاصر به چاپ رسيده است.

در اين اواخر، ايشان به شدت كتابهاي ميراث ضخيمي را كه در طول قرون بسيار نوشته شده، و انبوهي از آنها در نزد ما انباشته شده، مطالعه مي كرد اين كتاب ها توسط متافيزيسين ها به رشته تحرير درآمده، و شايسته ي زبانهاي آتشين، و خوراكي براي منقدين پر جوش و خروش، و در واقع گنجينه ي سنگيني در قعر اقيانوس بودند... چنان كه نامبرده خود با داوري و جزميت، همين مسأله را در كتاب قشور و لباب (چاپ سال 1957، صحفه 220) يادآوري مي كند. و تنها توجيهش اين بود كه چشمانش


به روي دريچه ي انديشه ي اروپايي گشوده شده است، و همه چيز را از همان زاويه مي نگريست، و هيچ انديشه اي جز همان طرز تفكر و خيال خويش قبول نداشت! سالها بر همين منوال گذشت تا بر اثر افراط بيش از حد، خود را در امواج توفنده و ويرانگر افكار و انديشه هاي غرب غرق ساخت. ناگهان از آن خواب غفلت بيدار شد، و به هوش آمد، بيدار شد اما پس از گذشت زمان و فوت اوان ولي به هر تقدير؛ شروع به فهميدن و بلعيدن ميراث پدران و فرهنگ گذشتگان خود نمود، و با شتابي وصف ناپذير به بلع آثار اجدادي پرداخت. به طوري كه خود در كتاب «نوآوري انديشه ي عربي» اعتراف مي كند، كه اولين كتاب او پس از بيداري و هشياريش از آن خواب گرانسنگ (چاپ دار الشروق، سال 1971) است.