بازگشت

شيعه و كشته شدن امام حسين


صاحب كتاب العواصم من القواصم مي گويد: كسي كه حسين عليه السلام را كشت، جدش رسول خدا بود. و همان طور كه اشاره كرديم، او مي گويد: روايتي از پيامبر نقل شده كه: هر كس خواست در ميان امت تفرقه بيافكند، هر كه مي خواهد باشد، او را با شمشير بكشيد! در جايي ديگر مي گويد: حسين را شيعيانش كشتند!...

مقصود از اين دو مقوله يكي است، و آن دفاع از عصمت و بي گناهي يزيد! و تبرئه ي او از خطا و خيانت و جنايتي كه مرتكب شده، مي باشد.

ترديدي نيست كه شيطان به دنبال اين گونه افراد، و بيانات روشنفكرانه و تحقيقات به اصطلاح عالمانه ي اين حضرات است. شيطان از مزدور خود فروخته اي مثل ابوبكر بن العربي، لذت مي برد، و در ميان هم عقيده هايش به وجود چنين شخص مزدوري مباهات مي كند. اينها دينشان


دنيايشان، و عقيده شان عقده ي حقارتشان مي باشد. و اما پاسخ اين خود فروخته ي كم خرد:

1- هر كس دستور كشتن حسين عليه السلام را داده، يا در نبرد با او حضور، يا از كشته شدن او خشنود شده باشد، بويي از اسلام و خدا نبرد است. حتي اگر به نماز ايستاده، يا به روزه نشسته، و يا به حج خانه ي خدا رفته باشد. و به فرموده ي امام حسين عليه السلام، دين در نزد آنها صرفا عامل كسب وجهه ي اجتماعي و سياسي، و جلب جاذبه هاي اقتصادي و لقلقه ي لسان است.

2- آيا يزيد فرمان اين جنايت هولناك را صادر نكرد؟ و ابن زياد به اجرا در نياورد؟ و لشكر را بسيج و گسيل نداشت؟ آيا ابن سعد به خاطر ملك ري فرماندهي سپاه كشتار و غارت را مستقيما به عهده نگرفت؟ كداميك از اينها، ولو به اسم و شناسنامه و اصالتا، شيعه بودند؟! (انصاف داشته باشيد).

از آن گذشته، كثرت انبوه سپاه كفر و ستم، و خود فروختگاني كه براي چپاول خاندان عترت و طهارت بسيج شده، و در صحنه ي كربلا حضور داشتند، و به فرموده ي علي عليه السلام «همج رعاع» همچون پشه هاي سرگردان بودند كه با حركت باد به اين سو و آن سو مي رفتند، و مانند حمار در پي هر صدا و نعره اي در حركت بودند، كدام يك شيعه ي پيامبر و علي عليه السلام بودند؟ اگر نگاهي به تاريخ كرده باشيد، درخواهيد يافت آن عده هم كه شيعه بودند، و در جنگ عليه حسين عليه السلام حضور داشتند، از دين خارج شده، و با خوارج، وادي كفر و تعصب و جاهليت و ستم را مي پيمودند.

نمي توان انكار كرد (چنان كه هر منصفي بايد اعتراف كند) كه در بين سپاه يزيد يك گروه بيچاره و مستضعف و ضعيف النفس از شيعه وجود داشت كه اينها تهديد به ترور و كشته شدن گرديدند، و در معرض قطع پول ماهانه و رزق و روزي خود قرار گرفته، و به آنها گفته شده بود اگر در اين جنگ شركت نكنند، بچه هايشان يتيم، و زنانشان بيوه، و رزق و روزيشان قطع خواهد شد.

اما بايد گفت اين دسته از شيعيان ضعيف النفس، كه با تهديد و ارعاب، در زمره ي سپاه يزيد درآمده بودند، اولا: براساس تبليغات منفي دستگاه، و دروغهاي تبليغاتي، و احاديث به اين گروه گرويدند. ثانيا آنها در


رده هاي بسيار پايين اجتماع، و سپاه يزيد، و ابن زياد قرار داشتند؛ و بديهي است كه اين جمعيت محدود و اندك و ضعيف النفس هيچ گونه نقش سرنوشت سازي در جنگ نداشته، و در حادثه آفريني جز نقش سياهي لشگر، نقش ديگري را ايفا نمي كردند. حادثه آفرين اصلي، و ام المفاسد، و سبب الاسباب، و علة العلل همه ي فجايع و مصيبت ها و جنايت هاي تراژدي كربلا، خود يزيد، و حاكميت فرمان او بود. دليلش شاهدان عيني واقعه ي كربلا هستند:

الف: در مجلس ننگين يزيد وقتي سر مطهر امام در مقابل پليدترين جنايتكار تاريخ قرار مي گيرد، جمع كثيري از درباريان رانت خوار و مفتخوار و دزدان حقوق مردم و جامعه حضور داشتند. از جمله، سفير امپراتور روم نيز در آن محفل حاضر، و شاهد اين غوغا بود. در همان مجلس پرسيد اين سر چه كسي است؟

يزيد گفت: با اين سر شما را چه كار است؟ سفير روم گفت: مي خواهم به امپراتور گزارش جريان را ارسال كنم، تا در شادي خليفه شركت كند!

يزيد گفت: اين سر حسين است. با اين كه مادرش فاطمه، دختر رسول خدا است، چون بر ضد امنيت كشور قيام كرده است، به حكم اسلام مجازات شده است!!!

ب: يك نفر يهودي بنام رأس الجالوت كه از بزرگان قوم يهود بود، در همان مجلس مي گويد: اي يزيد! تو باور نداري كه اين جنايت از طرف تو كه خود را خليفه ي مسلمانان مي خواني سزاوار نبود؟ تو با خاندان پيامبر اين گونه رفتار مي كني، در صورتي كه ميان من و داوود نبي يك صد و سه واسطه است، و با اين وجود، همه ي قوم يهود به من احترام مي گذارند، و مرا تعظيم و تكريم مي كنند.

ديروز پيامبرتان در برابر شما بود، و امروز سر بريده ي نوه ي او در مقابل شماست! من از روزي كه اين گفته ي پيامبر را شنيدم كه: «هر كس هم پيماني را بكشد، من تا روز قيامت دشمنش مي شوم»، به او عقيده و ايمان خالصانه پيدا كرده ام. ولي امروز، تو فرزند او را مي كشي، و اين گونه به عمل زشت خود مباهات و تظاهر مي كني!


يزيد گفت: تو چگونه جرأت مي كني با من اين چنين درشت سخن گويي؟

جالوت با برافروختگي فرياد زد: تو جرأت و گستاخي صاحبان ايمان را كجا ديده اي؟ من در همين مجلس با صداي بلند شهادتين خود را فرياد مي زنم: اشهد ان لا اله الله، و اشهدا ان محمدا رسول الله تا از گروه هم پيمانان تو خارج شوم، و بنام يك هم كيش تو به تو لعنت بفرستم، و جام شيرين شهادت را سر بكشم.

ج: هيچ چيز واضح تر و مستدل تر از ضرباتي كه يزيد ملعون با چوب خيزران خود بر لب و دندان مبارك حسين عليه السلام مي نواخت نيست، او در حالي كه چوب خيزران را به جايگاه بوسه ي رسول خدا، بيشرمانه مي زد، اين اشعار جاهلي را مي سرود كه: اگر من انتقام از فرزندان هاشم نگيرم، از نسل جد خود نيستم. اي كاش بزرگان ما كه در بدر كشته شدند، بودند و مي ديدند كه چگونه انتقام آنان را گرفتم.

به طور قطع، سپاه يزيد، كعبه ي مقدسه را مورد تاخت و تاز قرار داد، و حرمت و قداست آن را از ميان برد، و با منجنيق به آن هجوم آورد؛ و مدينه ي منوره را سه بار مورد هتك حرمت قرار داد، سپاهيان يزيد، مردان و كودكان زيادي را كشتند، و به زنان تجاوز كردند. تاريخ مي گويد: همه ي افراد اين سپاه از اهالي شام بودند، و يك نفر شيعه در ميان آنها نبود؛ حتي يك عراقي و اهل حجاز نيز در ميانشان به چشم نمي خورد.