بازگشت

اول محكم كاري و سپس توكل


ممكن است سؤال شود: تفويض و تسليم امر خدا بي قيد و شرط بايد باشد، اين كاملا درست است اما تفويض و توكل بر خداوند سبحان، لازمه اش تهيه نيرو و بذل جهد و تلاش است... اين طور نيست كه عنان شتر را بر كوهانش بيافكني، و آن را در ميان دزدان و راهزنان رها كني، و به حساب اعتماد و توكل به خدا كار خود را دنبال كني اين عنان گسيختگي و بدون محاسبه حركت كردن هرگز توكل ناميده نمي شود. خداوند مي فرمايد: براي نبرد با دشمنان آن چه مي توانيد نيرو آماده و بسيج كنيد. (انفال / 60) رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايد: «اعقل و توكل»: اول محكم كاري كن و شتر را ببند، و آن گاه توكل كن.

قواي دشمن و نيروهاي شرارت و فساد در مكه، پيامبر را محاصره كرده بودند، و گروه زيادي او را اذيت مي كردند. حضرت ايستادگي و صبر و مقاومت نمود، تا به مدينه هجرت فرمود، و سرانجام در آن جا نيرويي پرتوان و قدرتمند فراهم آورد. امام علي عليه السلام مي فرمايد: «اگر حضور يار و ياور در كمك به قيام حجت و امام نمي بود، هر آينه ريسمان زمام رهبري امور را رها مي كردم».

به ديگر سخن؛ اگر امام كسي را نمي يافت تا در نبرد با معاويه او را ياري دهد، سكوت مي كرد، چنان كه در مقابل غاصبان خلافت (براي حفظ وحدت) سكوت را برگزيد و امام حسن عليه السلام امر حكومت را به معاويه موكول نساخت مگر پس از آن كه يقين حاصل كرد كه نيرو و افرادش كم، و يارانش سبب خذلان او هستند.

بنابراين چگونه امام حسين عليه السلام فقط براساس توكل، با علم و يقين بر قلت افراد و كثرت دشمن، و كمبود نيروي انساني، و كاستي يار و ياور، در نبرد با يزيد اعتماد كرد. و چرا مانند جد و پدر و برادر بزرگوارش، كه صبر و مقاومت كردند، ايشان نيز به همان شيوه تأسي نجست؟

پاسخ:

1- به هيچ وجه شايسته نيست كه بدون مطالعه هر انساني را، در هر عملي مورد انتقاد قرار دهيم، و بگوييم: اگر فلان شخص چنين و چنان


مي كرد، بهتر بود. مگر آن كه شرايط و اوضاعي كه او را احاطه كرده و در آن موقعيت خاص قرار گرفته مورد نقد و تجزيه و تحليل قرار دهيم، يا بدون مجوز و تحقيق عميق در شرايط حاد و جوي حاكم، او را مورد انتقاد و سرزنش قرار دهيم. يا اين و آن را با وي، علي رغم تفاوت و ژرفاي عميق، و اختلافات اجتماعي و سياسي گوناگون، مقايسه كنيم. كه اگر چنين پيشداوري و قضاوتي كنيم بدون علم و آگاهي سخن گفته، و بي اطلاع و تحقيق، و رعايت اصول تقوي و پرهيزكاري، داوري نموده ايم.

2- مفهوم توكل بر خداوند، عبارت است از تكيه و اعتصام به او، و نه به هيچ كس ديگر. و اين امر بر هر مخلوق ضعيف و قوي واجب و ضروري است، و بر هر كس كه خواهان حقي است و يا اداي حقي بر او واجب است، لازم است و ضرور.

شرايط امام حسين عليه السلام به گونه اي بود كه شهادت در راه خدا را با اتكا و توسل به او، امري حتمي و اجتناب ناپذير مي ساخت. يكي از راز و نيازها و نيايش هايي كه در روز شهادت بر بلنداي مشهور خويش بر لبان مبارك جاري نمود، اين بود كه مي فرمود: «پروردگارا! اگر نصر و پيروزي را از آسمان بر ما منع فرمودي، از تو مي خواهم كه اين شهادت را موجب خير و بركت قرار دهي».

بهتر از نصر و پيروزي بر يزيد و يزيديان اين بود كه، كه مردم و همه ي نسلها او و باند تبهكارش را بشناسد، و به ماهيت پليد اين خاندان ستمگر پي برند، و بدانند كه خاندان بني اميه چه كساني هستند و دريابند كه آنها بدترين و دشمن ترين دشمنان اسلام و پيامبرش مي باشند. و ساده ترين راه رسوايي دشمنان اين است كه فرزندان پيامبر به افتخار اسارت و شهادت نايل شوند، و به زنان آنان بي احترامي و هتاكي كنند، و در مدينه ي منوره همه چيز را حلال، و با منجنيق به كعبه مقدسه هجوم برده و وحشيانه حمله نمايند، و دندان هاي فرزند زاده ي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را با چوب خيزران بشكنند و بگويند: اين روز به تلافي روز بدر است! (زهي بي شرمي).

وقتي مكه به دست پيامبر اكرم فتح شد، به ابوسفيان فرمود: آيا وقت آن نرسيده كه بداني من رسول خدا هستم؟ اما متأسفانه ابوسفيان چيزي را در


روح و قلب بي عاطفه خود پنهان مي داشت. و آن كينه و حسد در نفوس خاندان اموي بود، كه نسل به نسل از پدر به پسر به ارث رسيد، و پدر نيز از جدش به ارث برد تا آثارش در قربانگاه كربلا و اباحه گري مدينه و مكه متجلي گشت. يكي ديگر از اثرات آن، خيانت به امام حسن عليه السلام و ديگري غوغاي صفين بود. و ساير آثار در كتابي خاص تحت عنوان الصراع بين الامويين و مبادي الاسلام نوشته ي نوري جعفر، گرد آوري شده است. و اما صبر پيامبر و ايستادگي او در مقابل مشركين مكه، به نفع اسلام، و تحكيم اركان، و تركيز مباني بود. چرا كه شرك بر همه جا مسلط، و دامن گستر بود، و اگر پيامبر مي خواست با نبرد در مقابل مشركين مقاومت مي كند، شهيد، و اسلام در نطفه خفه مي شد، و اثري از كلمه ي توحيد باقي نمي ماند. حسين عليه السلام با جهاد و شهادت خود، فرزندان، برادران و يارانش، و تحمل هتاكي نسبت به دختران پيامبر از سوي يزيديان، قضيه را به سود و مصلحت اسلام تمام كرد. و از سويي با شهادت خود و يارانش، رژيم اشغالگر و غاصب و دشمن اسلام را افشا كرد، و مزه ي تلخ عاقبت كارشان را به آنها چشانيد، و آنها را دچار حصار مكر و حيله هاي خائنانه اي كه خود ساخته بودند، نمود.

استاد عقاد در كتاب ابوالشهداء مي گويد: بني اميه و باند تبهكارشان در حقيقت ضارب نبودند بلكه تا آخر الزمان مضروب و سركوب شدند، و آن به خاطر فقط يك روز جنابت هولناك كه روز عاشورا در كربلاست، بود. در چنين روزي پيروزمند و غالب، بيش از مغلوب، زيان و خسارت ديد (يزيد فزونتر و گسترده تر از حسين عليه السلام، ضرر و خسارت ديد).

در مورد صلح امام حسن عليه السلام سخن بسيار است، كه به گوشه هائي از آن اشاره مي كنيم.