بازگشت

مردم با آن چه نمي دانند دشمني مي ورزند


متقدمين علماي شيعه ي دوازده امامي و متأخرين رضوان الله تعالي عليهم اجمعين كتاب ها و تأليفات زيادي در معتقدات، به رشته ي تحرير در آورده اند.

به عنوان مثال: كتاب عقيده ي شيعه ي اماميه نوشته ي «سيد هاشم معروف الحسيني»، و عقايد شيعه ي اماميه نوشته ي «شيخ مظفر» و اصل شيعه و اصول آن نگاشته ي «كاشف الغطاء»، هيچ گونه عذري را براي محققين و نويسندگان در عدم شناخت به آن، موجه نمي داند. وضوح اسلوب و حسن استدلال در طبقه بندي اصول اعتقادي و عملي آن جاي كمترين بهانه اي را باقي نمي گذارد. اما وقتي يك نفر بدون مطالعه بنويسد، و پيش از فهم و درك پيشداوري، كند چه مي توان كرد؟


در سال 1970 كتابي تحت عنوان القرآن محاولة لفهم عصري، نوشته ي دكتر مصطفي محمود منتشر شد كه در آن گفته بود: شيعه ي اثني عشري از فرق سر تا نوك پا درست مثل بابيگري، باطني است!... به او نوشتم برادر عزيز! شيعه ي اثني عشري از اين بدعت و گمراهي به دور است، و اين وصله ي ناچسبي است. و ايشان را به منابعي معتبر ارشاد نمودم كه پس از مطالعه، در چاپ دوم، با تشكر از اين جانب به جبران و استدراك پرداخته بود.

و چيز شگفت آورتري كه اخيرا خواندم؛ داراي چنين مضموني بود: شيعه، عصمت انبياء را با اوهام خود ساخته، ابداع كرده است، كه مطلقا در سنت پيامبر هيچ اساس و ريشه اي ندارد!...

كسي اين افترا و نسبت را نوشته و در مقايسه اديان آورده است، كه داراي دكترا از دانشگاه كمبريج است، و هم اكنون متصدي مركز فرهنگي در يكي از كشورهاست. و تأسف آورتر اين كه استاد دانشگاه است، و تاريخ تمدن، و تاريخ اسلامي را در يكي از دانشگاهها تدريس مي كند. (ج سوم، صفحه 111، چاپ سال 1961).

او مي گويد: «شيعه مي بيند اگر پيامبر معصوم نباشد، اطمينان به او كاهش مي يابد، و فايده و انگيزه ي بعثت از بين مي رود». شيعه در اين مورد كتاب هاي زيادي دارد كه مهمترين آنها تنزيه الانبياء نوشته ي شريف مرتضي است. و شگفت آور اين كه سخن در زمينه ي عصمت انبياء را به سنت نسبت داده، و آن را نظر جمهور مسلمين مي داند.

شكي نيست كه دكتر مذكور حتما اسمي از قرآن شنيده، و نيز مي داند كه منبع اساسي و مصدر بنيادين دين اسلام، قرآن است. اما به نظر مي رسد كه اين كلام الهي را كه در وصف نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايد: و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي، مطالعه نفرموده است! و نيز بيان خداوند در مورد نفي رجس و پليدي از اهل بيت را نخوانده است كه:

(انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا).

(احزاب / 33).

: خداوند اراده فرموده است كه پليدي و پلشتي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاكيزه و معصوم گرداند.


بهر تقدير قلم هاي مسموم قرن بيستم هنوز هم در جريان است. به گونه اي كه اديان را آلوده مي كنند، و ميليونها انسان را بدون معيار و مسؤليت رها كرده. گويي از حشره سخن مي گويند، يا از برگ درختان حرف مي زنند!...

داراي سه دكترا: يكي استاد پژوهشهاي علمي، دوم مفسر قرآن آن هم تفسير جديد و نوين! و سوم نويسنده و محقق در اديان و مقايسه ي آنها! القاب و عناوين پر طمطراق و دهان پر كن، مغزها و انديشه هاي كوچك و محدود! آنگاه همين جناب دكتر! منكر ايمان گروه بزرگي از مسلمين به آيات خدا، و اطاعت از او مي شود. عجبا: انصاف و وجدان را كمتر مي توان در كرسي مقامات علمي سراغ گرفت: دكتراي اول و دوم او اين طايفه ي بزرگ (شيعه) را متهم به باطنيه مي كند، كه شيعه از اين انتساب، و گوينده ي آن بيزار و متنفر است.

متأسفانه بايد گفت كه علم غير مسؤولانه او، علم سر سپردگي و مزدوري به اجانب، حاصلي جز نظريه پردازي و خيالبافي نداشته و صرفا براي رسيدن به شهرت و مقام و منصب است. استادي با اين طرز تفكر؟ واي بحال شاگردان او!



كدخداي ده كه مرغابي بود

اندرون ده چه رسوايي بود!



اين نمونه اي است از دهها نمونه ي پيشداوري و قضاوت عجولانه در مورد شيعه، و شاهدي است از دهها نويسنده اي كه در زمينه ي شيعه قلم فرسايي مي كنند، و در عرصه ي تشيع اظهار نظر مي فرمايند! و قس الغائب علي الشاهد! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

ثانيا، كسي كه در زمينه ي اديان چيزي مي نويسد، و بر پيروان آن داوري و قضاوت مي كند، داراي مسؤليت خطيري است؛ و قبل از هر چير بايد عظمت اين مسؤليت را درك و احساس كنند، همتي كند و خود به تحقيق و پژوهش در منابع و مصادر صحيح دين و مكتب و يا مذهبي كه مي خواهد در مورد آن قلم فرسايي كند، پردازد؛ تا گرفتار تناقض گويي و متهم به كم خردي نشود، و از چيزي كه جز در وهم و خيال خود وجود ندارد، ننويسد. (اعاذنا الله من تلك الاوهام و الترهات)!


سؤالات

1- عقيده ي كوربن در مورد فرقه هاي مختلف تشيع و تسنن چيست و او در اين رابطه چه مي گويد؟

2- منظور كوربن از «تأويل به باطن» در انديشه ي شيعي چيست؟

3- مهمترين وظايف نبي را به اختصار بيان كنيد.

4- رسالت امام پس از پيامبر چيست و چگونه عمل مي كند.