بازگشت

وظيفه ي نبي


مهمترين وظايف نبي عبارتند از:

1- نبي اكرم محمد مصطفي صلي الله عليه وآله وسلم وحي را به زبان عربي آشكار از خداوند سبحان دريافت نمود. به گوشه اي از آيه 58 سوره دخان اشاره مي كنيم:

(فانما يسرناه بلسانك لعلهم يتذكرون): ما محققا قرآن را به زبان تو آسان كرديم شايد آنها متنبه و متذكر شوند.

آيه ي 24، سوره ي محمد صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايد: آيا در مورد قرآن تدبر و انديشه نمي كنند يا بر دلهايشان، قفلهاي جهل و نفاق زده اند.

صحابه گويند: اي رسول خدا ما از تو فصيح تر نديده ايم. پيامبر فرمود: چه مانعي دارد كه قرآن به لسان من نازل شده باشد؟

در حق نبي غير ممكن است كه حكمي از احكام خدا، كتمان شده يا چيزي را اظهار كند كه ضمير و وجدانش خلاف آن باشد. و مفهوم آن اين كه، آيين اسلام همان ديني است كه ظواهر نصوص قرآن و سنت بر آن دلالت مي كند، و در وراي آن مطلقا باطني نيست.

اما كوربن يا عبدالرحمن بدوي مي گويند: «شيعه معتقد است كه اسلام داراي شريعت و حقيقت است، و حقيقت يعني باطن، و اين باطن را كسي جز امام نمي فهمد».


در مورد اين سخن بايد گفت كه شيعه ي اثني عشري از آن، و گوينده ي آن بيزار و متنفر است.

2- وظيفه ي دوم نبي ابلاغ «ما اوحي اليه»: آن چه از طرف خدا به او وحي مي شود]به مردم است، بدون اين كه ذات نبوي در امر وحي دخالت كند، و يا نظري به وحي اضافه يا از آن كم كند. يعني دو پديده وجود دارد: «وحي» و «نظريه ي ناشي از استنباط وحي»، كه مورد دوم (يعني نظريه ي ناشي از استنباط وحي) را، مجتهد مورد استفاده قرار مي دهد. اما مورد اول يعني وحي خالص و ديگر هيچ. يعني هر چه است وحي است. بنابراين كسي كه از پيامبر چيزي بشنود، گويي از خداوند تبارك و تعالي شنيده است. و لذا مي توان گفت: نبي زبان و بيان خداست، و به همين علت در ذيل تفسير اين سخن الهي كه مي فرمايد:

(و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي. نجم 3، 4)

: او از روي هوي و هوس سخن نمي گويد بلكه آن چه مي گويد وحي است كه به او القا مي شود.

مي گويند: مقصود از هوي در اين آيه ي كريمه، شامل رأي و اجتهاد است. علماي اهل سنت در اين مورد دچار اختلاف و تناقض شده اند و مي گويند: آيا نبي حق صدور حكم براساس اجتهاد در آن چه به او وحي نمي شود، دارد يا خير؟ گروهي قايل به اجازه شده و آن را براي نبي مجاز مي دانند گروهي ديگر او را فاقد اين مجوز مي دانند.

«شيعه» بحثي در اين موضوع نمي كند. چرا كه اولا: احتمال خطا در اجتهاد وجود دارد. اين است كه مي بينيم اقوال نفي و ايجاب در مسأله ظني اجتهادي مختلف است، و مي دانيم كه نبي از خطا و گناه مصون و معصوم است.

ثانيا: آيين مقدس اسلام در اصول و مباني خود يك نظام تام و تمام كامل و جامعه و مانع مي باشد، بيان كريمه شريفه ناظر به همين معناست كه مي فرمايد:

(و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيئي نحل / 89)

: قرآن را بر تو نازل كرديم كه هر چيزي در آن بيان شده است.


و امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «خداوند هيچ حلال و حرامي را مقرر نفرمود، مگر آن كه برايش حد و مرزي قرار داد... تا بر اثر اختلاف و فتنه، خدشه در آن وارد نشود». و شكي نيست كه پيامبر به رمز و راز كلام و مفهوم و معنايي كه خداوند بر قلب او نقش مي زد، آگاه بوده است.

ثالثا: اگر قايل به جواز اجتهاد براي نبي شويم، باب عيب جويي و انتقاد و ترديد در سخنان و احكام پيامبر را براي دشمنان اسلام گشوده ايم.

3- نبي، دين را حراست و از آن دفاع مي كند، و امت را اداره كرده و به پيش مي برد، و حق هر چيز را محفوظ نگه مي دارد، و اموال فيئي و زكات را گرفته، و بر سربازان و رزمندگان مجاهد - به گونه اي كه به مصلحت و امت و توده ي مردم باشد - انفاق مي نمايد و به كلامي، احكام دين و تعاليم آن را اجرا مي كند... و بر مردم واجب است كه كلام او را شنيده، و اطاعت كنند. زيرا پروردگار مي فرمايد: هر كس از فرستاده ي ما اطاعت كند، محققا از خداوند اطاعت كرده است. (نساء / 80).