بازگشت

صهيونيزم و قرآن


صهيونيزم با كمال جديت، كوشش خود را بر منحرف و مشوه جلوه دادن ارزشهاي انساني و تحريف حقايق، گذاشته است و با هر دعوتي - كه بخواهد براساس عدل و داد برقرار شود و زور و تجاوز را نفي كند و ميان مردم در وظايف و حقوق، تساوي برقرار نمايد - مبارزه مي كند. زيرا يهوديان - عموما عقيده اي نژاد پرستانه دارند، و خود را ملت برگزيده خداوند مي دانند، و هر ملتي - غير از خودشان - بايد مسخر آنان شود و در خدمت آنان و منافعشان باشد. و هر يهودي حق دارد هر كه را از شرق و غرب بخواهد تملك كند و در اختيار گيرد،و آن چه را كه بخواهد، مانند تملك حيوانات در مورد او انجام دهد. در اين باره در تورات تحريف شده ي آنها، در سفر دوم - اصحاح هفتم و سي و يكم، مسأله فوق آمده است. در كتاب تلمود چنين آمده است:

«ما ملت برگزيده ي خدا به دو نوع حيوان نيازمند هستيم. نوعي اعجم و بيگانه، همانند جنبندگان و چارپايان و پرندگان و نوعي ديگر از حيوانات انساني و آن ساير امتها و ملت هاي شرق و غرب است.» [1] .

در مقابل اين انديشه، قرآن و نيز انجيل زمان عيسي عليه السلام در برابر اين عقيده ي وحشيانه و درنده، ايستاده و با آن اعلام جنگ نمود و با هر نوع نژاد پرستي مبارزه كرد. لذا يهود تصميم گرفتند كه حضرت عيسي عليه السلام و حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم را به قتل برسانند. اما هنگامي كه از ترور و كشتن رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم به وسيله ي زهر ناتوان شدند و نيز راهي براي نابودي رسالت اسلامي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نيافتند، شروع به تحريف و جعل احاديث از زبان پيغمبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نمودند.

آنان برخي از عمامه به سرها و آخوندهاي درباري را، جهت تحريف حقايق اسلامي و گمراه كردن مسلمانان به نام اسلام خريدند. اما هنگامي كه نيرنگ و ترفند آنان بر ملا و به فضاحت كشيده شد، راه و روش ديگري در پيش گرفتند. اين را در حالي كه روزنامه مصري «اخبار اليوم» مورخ 21 / 10 / 1972 م را، مطالعه مي كردم. برايم روشن شد.


يهوديان تصور نمي كردند كه خوانندگان اين مطلب، متوجه ترفندهايشان شوند و آن ترفند، اين است، كه يهود - براساس سيطره و تسلط و نفوذي كه بر دستگاه هاي خبري و وسايل ارتباط جمعي دارند - در رسانه هاي خبري غربي به ويژه روزنامه ها و مجلات، اين توهم و مكر شيطاني را منتشر نمودند.

در جزيره «باربادوس» سگ هايي وجود دارند، هنگامي كه مرگ را نزديك احساس مي كنند، به گورستان مي روند و در مقبره اي مخصوص خود جان مي سپارند و نيز سگ هاي جزاير ديگر كه نزديك اين جزيره است، هنگامي كه نزديكي مرگ خود را احساس مي كنند، راه طولاني مي پيمايند و به سوي قبرستان و مقبره هايي مي روند كه هيچ گونه آشنايي قبلي با آن نداشته، و در آن جا به دلخواه خود و آن گونه كه دوست دارند، جان مي سپارند.

و همچنين گربه هايي در جزيره «اوزيل» وجود دارد كه هنگامي كه مرگ خود را نزديك احساس مي كنند با سرعت به سوي مقبره هايي مشخص مي روند، تا اين كه با آرامي كامل در آن جا بميرند.

در آن جا گربه ها با موش ها، همزيستي مسالمت آميزي دارند. زيرا، گربه ها در آن حال به فكر خوردن موشها نيستند، و اين ناشي از ترس مرگ و هراسهاي دردناك آن مي باشد كه سرگرم انديشيدن به آن هستند.

اين اباطيل و مطالب گمراه كننده را صهيونيستها در مجلات و مطبوعات غرب به چاپ مي رسانند و بيگانگان به اين ياوه ها و اباطيل دامن مي زنند تا نقشه هاي شوم آنان محكم و ريشه دار گردد. اين مطبوعات به وسايل گوناگون به دست نويسندگان و سر دبيران مطبوعات كشورهاي مختلف مي رسد. برخي از آنان - مغرضانه يا غير مغرضانه - اين اباطيل را گرفته، ترجمه و پخش مي كنند.

بنابراين «صهيونيزم بين الملل» با انتشار اين مطالب اميد دارد تا شايد احمق و يا فرومايه اي، اين اباطيل را بخواند و آن را باور كند، و به آن چه قرآن در اين زمينه بيان فرموده است: «و ما تدري نفس باي ارض تموت»،


«هيچ كس نمي داند كه به كدام سرزمين مرگش فرا مي رسد» [2] شك و ترديد نمايد و هر شخصي كه صفحه ي آخر روزنامه ي مصري «اخبار اليوم» تاريخ 1972 / 10 / 21 م. را مطالعه نمايد، به اين واقعيت خواهد رسيد كه اين مقاله بيشتر به افسون و حقه و شارلاتان بازي شبيه است و بوي تعفن آميز آن، بيني هر بوينده و دود آن، چشم هر بيننده را مي آزارد.

هدف آنان هر چه باشد، ما از آنان سؤال مي كنيم، كه چرا اين برتري و فضيلت فقط به سگ هاي «باربادوس» و گربه هاي «اوزيل» اختصاص يافته است و غير از اين دو مكان، گربه ها و سگ هاي ديگر دنيا، اين برتري و امتياز را ندارند و حتي يك بار هم نشده كه اين مسأله اتفاق بيفتد!

متخصصين و حيوان شناسان مي گويند: «حيوانات به طور مطلق از مرگ نمي هراسند؛ زيرا آنان مرگ را نمي شناسند. در اين ميان فقط انسان تنها حيواني است كه مي داند، خواهد مرد. اما حيوانات ديگر فقط اين را احساس مي كنند كه موجود هستند».

گذشته از اين، آيا ما نياز داريم كه درباره گربه هاي «اوزيل» و سگ هاي «باربادوس» گفتگو كنيم اما نياز نداريم كه درباره ي توحيد كلمه سخن بگوييم و نيروهايمان را براي آزادي قدس شريف بسيج نماييم؟! ما بايد بدانيم كه چه عاملي باعث شده كه آن افسر جوان مسلمان با افتخار به سوي مسجد الحسين عليه السلام در قاهره مي رود؟

من در انتظار و جستجوي اين خبر در مطبوعات مصر هر چند به صورت كوتاه بودم كه چرا اين افسر جوان مسلمان، مسجد امام حسين عليه السلام را براي نماز انتخاب مي كند؟ زيرا مي داند كه اين اسم شريف و مقدس، رمز فداكاري و ايثار براي تحقق بخشيدن به آرماني است كه به طور فطري بدان نيازمند است، مانند: عدالت اجتماعي، حق و آزادي و... ولي با كمال تأسف بايد گفت كه سخن بر محور اباطيل و رواج و تبليغ در مورد آنها است، يعني گربه ها و سگ ها، كه مي دانند در كجا و كي خواهند مرد!



پاورقي

[1] کتاب تلمود.

[2] لقمان / 34.