بازگشت

ثروت مسلمين عليه آمريكا و اسرائيل


مرحوم محمد جواد مغنيه در يك سلسله از مقالات خود در زمينه ثروت مسلمين به كجا مي رود چنين مي گويد:

آمريكا به اسرائيل، بيش از آن چه كه بدان نيازمند است كمك مالي و تسليحاتي مي كند تا حافظ منافع او در منطقه ي خاورميانه باشد. هنگامي كه «جنگ چهارم» اعراب و اسرائيل اتفاق افتاد و دولتمردان اسرائيل اشاره اي نمودند، عقل و انديشه از سر آمريكا پريد و جنون او فزوني يافت. در اين ميان، آمريكا تمام نيروهايش را به كار گرفت و يك پل هوايي بين واشنگتن و تل آويو به وجود آورد و بهترين و مدرنترين سلاح ها را از طريق همين پل هوايي به اسرائيل فرستاد.

در آن هنگام، اعراب و كشورهاي اسلامي، به طور دسته جمعي از اين حركت آمريكا ناراحت شدند، و شيرهاي نفت را به روي آمريكا بستند.

در مقابل اين حركت، مردم به پيشگاه خداوند، سر به سجده نهادند، و اين اقدام را به صورت ناباورانه و خيال انگيز تلقي نمودند؛ زيرا بيشتر به صورت رؤيا مي نمود تا واقعيت. ولي پس از آن كه قيمت نفت افزايش پيدا كرد و ميلياردها دلار سود آفريد، متأسفانه سران دست نشانده ي عرب به جاي استفاده از اين حربه در مقابل اسرائيل و آمريكا، آن را كاملا در اختيار آمريكا قرار دادند تا منافع خود را تأمين نمايند. با اين عمل، قدرت


آمريكا را صد چند برابر نمودند، و آمريكا همان ثروتي را كه از سوي مسلمانان و اعراب به او داده مي شد، عينا در اختيار اسرائيل قرار داد. اين امر باعث گرديد تا اسرائيل بر ضد مسلمانان گستاخ تر و دشمني و عداوت او آشكارتر گردد.

همه مي دانيم كه قدرت بخشيدن به آمريكا و اسرائيل، يعني قدرت دادن به استكبار و ظلم است. آيا از اين واضح تر و روشن تر چه ظلم ها و تجاوزاتي از سوي استكبار جهاني به سركردگي آمريكا، در «ويتنام» و «رودزيا» و «آفريقاي جنوبي» و مستعمرات پرتغال و... صورت گرفته است.

ثروت مسلمين و اعراب، به صورت پول و سلاح تبديل گرديده و بر عليه خود مسلمانان و بر عليه ملت هاي مستضعف ديگر جهان در سرزمين هاي پهناور اسلام به كار گرفته مي شود. چرا در برابر اين حقيقت ساكت هستيم و آن را در كنفرانس ها و محافل مذهبي و اجتماعات سياسي مطرح سازيم و از اين مسأله در راستاي وحدت كلمه و اتحاد عمل براي مقابله با دشمن، استفاده نمي كنيم. حتي در قطعنامه ها نيز بدان اشاره نمي شود، و در مورد آن تاكنون هيچ برنامه اي طرح و اجرا نشده است.

چنان چه سياستمداران، يعني دولتمردان به انگيزه هايي ساكت هستند! اينك ما مسلمانان نبايد ساكت باشيم؛ بر ما واجب است كه اين مسأله را به مردم گوشزد نماييم و به كشورهاي ثروتمند عرب اعلام كنيم كه سكوت هر مسلمان خيانتي نابخشيدني است.

در حقيقت خطرناكترين ظلمها و گسترده ترين ستمها، بر اثر سكوت و خودداري از امر به معروف و نهي از منكر و عدم پايبندي رهبران مسلمان در مورد واجبات است. من در اين باره خطاب به بعضي از سران كنفرانس ها اسلامي تلگراف هايي فرستادم، و از آنها درخواست نمودم تا در روابط خود با آمريكا - تا زماني كه اصرار دارد از اسرائيل حمايت و كمك نمايد - تجديد نظر نمايند؛ و اين درخواست در روزنامه «النهار» [1] درج گرديد، ولي آنان چشم پوشي نمودند و آن را نشنيده و ناديده گرفتند! درباره ي كنفرانس هاي مذهبي، در كتاب الاسلام بنظرة عصرية در فصلي ويژه مفصلا سخن گفتم.


اما چيزي كه قلب مرا اندوهگين كرده و به درد آورده آن است كه روحانيت جلوي گوش هاي خود را نگرفتند تا پيام مرا نشنوند و يا نگفتند اين سخن غلط و اشتباه است، زيرا آنان در فقه اسلامي خوانده اند كه فروش اسلحه به دشمن، حرام و در حد شرك به خداوند است. و حتي اين است كه دشمن را با مال براي خريد سلاح نيز ياري ننمايند؛ تا او نتواند با خريد انواع گوناگون اسلحه و برطرف كردن نيازهايش با مسلمانان به مبارزه برخيزد. آري اگر ثروت اعراب و كشورهاي اسلامي به سوي آمريكا نمي رفت و به جيب آنان سرازير نمي شد، آمريكا اين چنين به اسرائيل كمك تسليحاتي و مالي نمي نمود. و اين چنين، كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا، براي رفتن به كاخ سفيد (سياه)، جهت ارضاي خواسته هاي اسرائيل، دست به مسابقه نمي زدند. و نفت و ثروت اعراب را به يغما نمي بردند و به اسرائيل نمي دادند.

«گولداماير» نخست وزير اسبق اسرائيل در مورد حمايت رؤساي جمهور آمريكا به اسرائيل مي گويد: «نيكسون بيش از تمام رؤساي جمهور سابق آمريكا، با سلاح و پول به ما كمك كرد».

اينك نيز براي بار دوم به اين موضوع باز مي گردم، زيرا در روزنامه ي «حقيبة النهار» [2] ، مقاله اي دهشت آور و تعجب انگيزي از استاد «ميشل ابوجوده» خواندم كه براي شما بازگو مي نمايم:

«از حقوق حقه ملت هاي مسلمان اين است كه بپرسند: چرا و چگونه اعراب و مسلمانان مبلغ پنج ميليارد دلار به كشورهاي اروپايي وام مي دهند، در حالي كه مصر به همان كشورهاي اروپايي چيزي در حدود يك صد ميليون دلار بدهكار است؟ چرا مصر به طور مستقيم از كشورهاي عربي و اسلامي وام نگيرد. نه فقط يك صد ميليون دلار بلكه يك ميليارد يا بيشتر؟

و اين سؤال، سؤال ديگري بر مي انگيزاند و آن سؤال، اين كه چرا نبايد در گفتار «جرالدفورد» رئيس جمهور اسبق آمريكا، كه به گفته روزنامه ي فرانسوي «لوموند»، بي تأمل مي گويد: «ثروت ميلياردي اعراب بر بحران مالي آمريكا غلبه مي كند و ثروت اعراب به منزله ي تكيه گاه آمريكا به شمار


مي آيد كه تأمين كنندگان اصلي آن، «عربستان سعودي» و «كويت» مي باشند، و اين پول بيش از ده ميليارد دلار است.»

جاي بسي تعجب و شگفتي است كه اعراب به دوستان اسرائيل كمك هاي شايان توجهي مي كنند، و نسبت به مخارج آنان، سخاوت و كرامت به خرج مي دهند، در حالي كه كشور مصر [3] به اين كمك ها كه به صهيونيزم مي شود، شديدا نيازمند است. و اگر به مقدار اندكي از اين كمك هاي كشورهاي عربي به مصر مي شد مي توانست با اسرائيل بجنگد و روياروي اسرائيل بايستد! پناه بر خدا، فلسفه ي اين تناقض چيست؟ به دشمن خود به لحاظ مالي و تسليحاتي، براي ستيز با ما و نابوديمان، كمك مي كنيم، ولي براي كمك و ياري خودمان دست به سوي او مي بريم تا بتوانيم با اين اموال، تجاوز او را دفع و خنثي نماييم و از وطن و سرزمين هاي اسلامي خود دفاع كنيم! و باز هم بايد گفت پناه بر خدا از اين اعمال متناقض! «دكتر شارل مالك» در روزنامه «النهار» [4] به اين تناقضات اين گونه جواب مي دهد: «در حقيقت، آمريكا آزاد است، و اعراب نيز آزاد هستند!». اين چواب و توجيه آن با منطق «جهان آزاد» كه دكتر شارل مالك از آن ياد مي كند، كاملا هماهنگ و موافق است. جهان آزاد، يعني «اصالت فرد» و نه «اصالت جمع» و عقيده و شناخت من، اين است كه اين تناقض، پديده اي است از پديده هاي نظام ستمگر و زورگو و ناشي از اوضاع فاسد كنوني است.

و اما در حقيقت جنگ چهارم اعراب با اسرائيل، نمونه ي بارز و زنده اي از دو موضوع مهم است كه سومي ندارد.

اولا: بدون هيچ شكي، بخشي از متانت و احترام به اعراب را بازگردانيد.

ثانيا: به افسانه ي شكست ناپذيري اسرائيل پايان داد، با توجه به اين اعتقاد كه جنگ سال 1967 م، آخرين جنگ اعراب با اسرائيل است.

مسلما در ماوراي اين دو موضوع، موضوع ديگري وجود ندارد. آري، اوضاع داخلي كشورهاي عربي بي سامان ماند و بحران چنان رو به فزوني


نهاد كه حاصل آن، عدم امنيت در لبنان و تناقض گويي و درگيري ميان نيروهاي مقاومت فلسطين شد. اما ايجاد ارتباط در «قنيطره» و «كانال سوئز» تا زماني كه اسرائيل، «غزه» و «بيت المقدس» و حتي يك وجب از «صحراي سينا»، «جولان» و «كرانه باختري» را در اشغال خود دارد، چيزي نيست كه بتوان از آن صرفنظر كرد.

در نتيجه، ديگر جنگ پنجم و ششم، هيچ سودي ندارد، مگر همراه با تحريم نفت. ثروت و ديگر امتيازات اقتصادي مسلمانان، به طور مستقيم عليه خود آمريكا به كار گرفته شود. تا آمريكا دست از حمايت اسرائيل بردارد، و اين درست مانند عبور شتر از سوراخ سوزن است كه اگر شتر از سوراخ سوزن رد شود، آمريكا نيز دست از حمايت اسرائيل برخواهد داشت.


پاورقي

[1] 1972 / 9 / 15.

[2] 31 / 8 / 1974 م.

[3] اشاره مؤلف محترم به مصر در زمان زمامداري جمال عبدالناصر است و ربطي با زمامداران کنوني مصر ندارد.

[4] 1 / 9 / 1974 م.