بازگشت

نه زر و زور و نه فتوحات در اسلام


دكتر شيبي مي گويد: گاهي ديده مي شود كه برخي مي گويند كشته شدن حسين عليه السلام هيچ اثري در جهان اسلام نداشته، و به هيچ وجه باعث ذلت و شكست مسلمين نشده است. به دليل اين كه دولت اموي فتوحات و رشد خود را، پس از قتل حسين عليه السلام در شرق و غرب گسترانيد، و عزت و شكوه اسلام حاصل ثمرات فتوحات اموي بوده است»!!

دكتر شيبي اين پندار غلط و باطل را رد كرده است و مي گويد: برتري و فضيلت اسلام برآمده از حق و عدالت و مساوات و اصلاح و بهبود مناسبات جامعه ي انساني است. و كشتن حسين عليه السلام نابودي و انهدام همه ي ارزشها و


تمامي خصلت ها و فضيلتها و ولايتها و محبتهايي است كه در قلوب مسلمين نسبت به پيامبر و خاندان او جاي گرفته است. حسين عليه السلام از تمامي مسلمين برتر و والاتر، و بر تمامي افراد عصر خويش افضل است. شهادت او فرصتي بود كه انجام هر گناه و فسادي را آسان نمود و بهترين بهانه براي توجه مفاسد اجتماعي و اباحه گري بود.

و از همين رو پس از كشته شدن حسين عليه السلام همه چيز در مدينه ي منوره مباح و جايز شمرده مي شود، و كعبه در معرض سنگهاي منجنيق قرار مي گيرد، و كشت و كشتار و ترور در جهان اسلام اوج گرفته و آزاد مي شود، و اسلام در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد و كار به جايي مي رسد كه تروريست تبهكاري مانند حجاج، شكست خوردگان ارتش ابن اشعث را ميان كشته شدن، و اعلام برائت و نفرت از اسلام مخير مي سازد و عوامل و ايادي رژيم اموي دخول آنها به اسلام را نپذيرفته، تا بهتر و راحتتر بتوانند جزيه بگيرند. شرارت و فساد امويان تا آن جا توسعه يافت كه حتي جزيه را پس از اعلام اسلام از مردم بي پناه با بي شرمي مي گرفتند.

اين ها و صدها نمونه ي ديگر از فسادها و ذلت ها، ننگ و خواري عميق و گسترده اي را ببار آورد كه ناشي از كشتن فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بود. اما ذخاير طلا و زرهايي كه در سايه ي شمشير و زور بدست آمده، و فتوحات و سلطه اي كه بر گرده ي مردم و توده ها تحميل شد، به هيچ وجه من الوجوه از اسلام، و برخاسته از روح قرآن نبود.

باز مي گرديم به سخن مؤلف، با توضيحاتي فزونتر، بر صراحت و وضوح آن مي افزاييم: رژيم اموي براي مسلمين - نمي گويم براي اسلام - دولت بزرگ و باشكوه و عظمتي بود (شكي در آن نيست)، اما رژيمي مسخره و لوده و نيز خشن ترين و كينه توزترين دشمن نسبت به اسلام و قرآن و پيامبر و ارزشهاي انساني بود.

چرا كه دشمنان اسلام مي ديدند آزادي يعني آزادي كافران بي دين و لاييك، و شورا، حيله هاي دموكراسي و هرج و مرج يوناني است، و اقامه ي عدالت، بزرگترين جريمه و گناه، و حق در گستره اي دور دست، و كشتن صالحين و ابرار امت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بخشنامه و دستوري دولتي، و مصادره


اموال و غصب و ضبط املاك، «حق» مسلم غاصبان خلافت، فحشاء و فسق و فجور، آيين طرفداران رژيم اموي است. جنگ افروزي و خونريزي در حمايت از سلطان جور و ستم، وظيفه اي واجب و مقدس، و به نام اسلام هر خيانت و جنايتي را مرتكب شدن تا آن جا كه همه چيز عليه اسلام و در راه نبرد با آن، بخشي از احترام به قوانين است.

سرانجام آن فتوحات به ظاهر درخشان به آن جا ختم شد كه دولت بزرگ و يكپارچه به دولت هاي كوچكي تقسيم گرديد و براي هر دولت يك وحشي درنده با دندانهاي تيز و سترگ قرار دادند تا گوشت و پوست مستضعفين را آسانتر به دندان كشد، به گونه اي كه توده ها را به جنگ هاي فرسايشي و رقابت آميز حكام درنده مجبور ساختند، تا مسلمين لقمه ي چرب و نرمي براي چپاولگران، و طعمه ي لذيذي براي قدرتمندان متجاوز گرديدند. چنان كه هم اكنون نيز همين وضع ادامه دارد و اگر تحقيق عميق و ريشه داري در مورد علل آن صورت گيرد، بزودي خواهيم يافت كه انگيزه هاي اساسي آن برمي گردد به ناكثين و مارقين و قاسطين كه رژيم خلافت را تبديل به وراثت، و همبستگي و وحدت را به فتنه بدل نمودند.