بازگشت

امام علي و بينوايان


داستان علي و حسين عليهم السلام يكي است. ابعاد و جهت هاي عشق و گرايش هاي اجتماعي و سمت گيريهاي سياسي و ولايت هر دو امام يكسان بوده. و آن مسأله بيچارگان و بينوايان است. صاحب بحار در جلد سوم باب زهد علي عليه السلام و پروا پيشگي او مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: اي علي! خداوند سبحان، تو را به زينتي آراسته كه پيش از تو هيچ يك از بندگانش را به چيزي محبوبتر از آن زينت نداده است. تو را به زهد و بي ميلي در دنيا آراسته و به گونه اي قرار داده كه بلا و مصيبتي از آن به تو و از تو به آن نرسد. و به تو عشق و علاقه به مساكين را عطا فرموده، و تو را از پيروي آنها از تو خشنود و آنها را با امامت و رهبري تو خشنود ساخته است.

مي دانيم كه امام المتقين اميرالمؤمنين از دنيا به دو جامه ي كهنه و پوسيده، و از طعام آن به دو قرص نان بسنده كرده و مال و منالش را به طور مساوي بر سفيد و سياه تقسيم نمود. همو مي فرمايد: آدم عليه السلام غلام و كنيز برده نزاييد، تمام مردم آزاده هستند. (روضه كافي، جلد اول، صفلحه 124، سال 1382 ه).

مقاله اي طولاني تحت عنوان «شكافي در خلافت مسلمين» نوشته ي اديب مصري سامي محمود را در روزنامه ي اخبار اليوم (مورخ 1972 / 10 / 21) خواندم كه در آن گفته بود: «امام علي و فرزندانش كه از نوادگان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودند، طريق مستقيم پيمودند؛ راه آنها شفاف و واضح و مستقيم است، و هيچ گونه ترديدي در آن نداشتند. آنها حتي لحظه اي به مشكلات و مصيبتهاي دنيوي فكر نمي كردند، و در انديشه ي زن و كنيزي كه با او ازدواج كنند نيز نبودند، تنها چيزي كه در انديشه ي آن بودند، مسأله سير و حركت و هجرت به سوي خدا و رسولش بود».

شكي نيست كه هجرت و هدفشان در آن چه مي گفتند و عمل مي كردند، بوده است. به همين علت است كه ناخودآگاه قلوب بي گناهان و پاكان و عدالت خواهان و به ويژه قلوب مساكين كه از ضربات سركوبگرانه و خشونت آميز ستمگران به درد آمده است، به سوي علي عليه السلام جذب مي شود. بنابراين شگفت نيست كه مساكين از امامت و رهبري علي عليه السلام خشنود


باشند، و علي عليه السلام نيز از پيروي آنها به عنوان يك پيرو صالح خشنود باشد. تا زماني كه همراهي و همآهنگي آنها در راه خدا، و به خاطر خدا باشد، ناله ي سركوب شدگان كه عيال خدا هستند، همواره در جهان طنين افكن است.

«سامي محمود» در همان روزنامه مي گويد: «اما معاويه با تكالب (سگ دوي)، و تلاش مذبوحانه بر تخت سلطنت جهيد، و آن را ميان فرزندان خود موروثي ساخت، و با بسياري از احكام و تعاليم اسلام به مخالفت برخاست، و هيچ احترام و عنايتي به فرزندان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نداشت. حرمت حريم مكه و كعبه را از ميان برد، و با ارتش هتاك خود وارد مدينه شد، و در آن جا سه روز ماند. به گونه اي كه جهان اسلام براي آن بهاي سنگيني را پرداخت.».

ممكن است سؤال شود كه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم عشق و علاقه ي به مساكين را موجب رفعت مقام و فضيلت در پيشگاه خداوند مي داند، تناسب و همآهنگي و علت چنين طرز تفكري چيست؟

پاسخ: جهان انسانها مانند جهان حيوانات، داراي قاعده ي نيرومند آكل و مأكول است، مأكولي كه هيچ گونه قدرت بازدارنده و تدافع از نفس خويش را ندارد. در جنب اين خصوصيات جامع و مشترك، ويژگيهاي فراواني يافت مي شود مي شود كه حاكي از فرق ميان دو جهان است كه بارزترين آن اين كه: جامعه ي بشري داراي حكومت ها و مسائل و مشكلات عديده و طرحها و برنامه هايي است، و نيز حقوق و وظايفي دارد كه برآمده از تعاون و تعاضد در زمينه هاي مختلف حيات اجتماعي و شؤن منوط به آن است. از همين روست كه جامعه ي بشري نياز به نظام و شريعت و هنجارهاي رفتاري و مباني اخلاقي ويژه اي دارد كه از ضعيف در مقابل زورمندان حمايت شود، حقوق هر يك را تضمين كند، و وظيفه ي هر كدام را الزام آور نموده، به اجرا درآورد.

بنابراين آيين حق و عدالت، در درجه ي اول دژ و سنگري مستحكم است كه هر گاه ضعيف احساس ستم و تعدي و اجحاف كند، و از سوي نيرومند درنده، و مستبد ستمگر، زور و فشاري بر او تحميل شود، به آن جا پناهنده شود.


و بديهي است كه حق و عدالت منهاي نيرو و يار و ياور تحقق پذير نيست، چنان كه قدرت منهاي حق و عدالت، ستم است و استبداد...

تاريخ پرافتخار حيات علي عليه السلام و فرزندانش تماما ستيز و نبرد و مبارزه عليه طاغوت ها و ستمگران، در جهت ياري حق و عدالت، و استمرار حيات مردم آزاده است، تا بتوانند با سعادت و خوشبختي زندگي خود را ادامه داده، قاعده ي آكل و مأكول، و ظالم و مظلوم ميانشان حكمفرما نباشد. و به همين دليل است كه آنها پناه و فريادرس و رحمتي براي مغلوب ها و چپاول شده ها در مقابل زورگويان و موج سواران و رانت خواران مي باشند، و همين دليل بر شايستگي و فضيلت آنهاست.

ثانيا، فقرا و مساكين با توجه به ماهيت و موضع طبقاتي و شرايط اجتماعي خود، مؤيد جنبش هاي حق طلبانه و ياور رسالت و مكتب حق و عدالت مدار و رهايي بخش هستند چرا كه آنها نه مال و ثروتي طغيان انگيز، و نه هژموني و سلطه اي فريبكارانه و طاغوتي دارند كه آنها را مغرور و سركش بار آورد. اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: «با داشتن عصمت و تقوا، انجام معاصي و گناهان دشوار است». و پروردگار ضمن بيان داستاني از سركشان ستمگر و باطل انديش به نقل گفته ي آنها پرداخته و مي فرمايد:

(أنومن لك و اتبعك الارذلون شعراء / 111)

:[مشركان خطاب به پيامبران]آيا به تو و پيروان پست و پايين تو (از نظر مال و منال و موضع طبقاتي) ايمان آوريم.

در منطق «ستمگران» و «متجاوزين و ياغي ها» هر رذيلتي، زينت و فضيلت محسوب مي شود.

يعني ارزشها از ديدگاه ستمگران و مستكبران درست عكس ارزش ها نزد خداوند است. شايد كسي بگويد: بنابراين عشق و علاقه به مساكين از سوي علي عليه السلام وسيله بوده است، نه هدف و غايت؛ و طريق نيل به مراد بوده، و نه عشق ذاتي و دروني او؟!

پاسخ: به هر تقدير مصلحت شخصي و منافع فردي تحريم نشده، و نيز از طرفي مصالح شخصي، ضرورت حتمي ندارد كه با مصالح عمومي برخورد


نكند، بلكه آن چه زيبنده نيست اين كه انسان؛ زندگي و كسب و درآمد و منافع خود را با سوء استفاده از ديگران تحصيل كند و كل بر ديگران باشد و به اصطلاح زندگي انگلي داشته باشد. اما گاه سفري چونان حج، با سياحت و تجارت پرسودي نيز همراه مي شود، در اين مورد خداوند متعال مي فرمايد:

(ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله حج / 28)

: تا شاهد سودهايي براي خود باشند و در ضمن ياد كلمه توحيد (الله) درصدد تبيين انقلاب توحيدي برآيند (منافع مادي و معنوي هر دو با هم).

مي دانيم كه درماندگان و بيچارگان و مساكين، آرزويي جز رهايي از چنگال بدبختي، و نجات از زير بار ذلت و خواري ندارند. و اين آرزو يا اميد با انگيزه و عمل به خاطر خدا و به سود عموم مردم، وجه اشتراك پيدا مي كند، اين جا همان نقطه اي است كه از نوع بهترين و با فضيلت ترين پديدهاي الهي مي شود.

پيامبر رحمت صلي الله عليه وآله وسلم مبشر نجات محرومين جهان مي فرمايد: «احب خلق الله الي الله من نفع عيال الله... خير الناس انفع الناس للناس»: محبوبترين افراد در پيشگاه خداوند كسي است كه خلق خدا از او سود و بهره اي برد. بهترين مردم، سودمندترين و مفيدترين آنها در خدمت به مردم است. همين انگيزه، و ناله ي محرومان، و گرسنگي گرسنگان است كه خواب را از چشم علي عليه السلام مي ربايد، بسترش را ترك مي كند، و به ياري بيچارگان مي شتابد، تا با تلاش پيگير و مجاهدانه در راه خدمت و تأمين سعادت و رهايي آنها از درد و مصيبت، كمر همت گمارد. جراحتها و مصيبتهاي آنان را التيام بخشد. هر چند كه در مسير راهش متحمل انواع سختي ها و مشقت ها و رنجهاي توانفرسا شود... از بيانات گهربار اوست كه مي فرمايد:

«هيهات كه بر من هواي نفسم غلبه كند، و مرا بكشاند به طرف انتخاب بهترين غذاها، شايد كه در حجاز با يمامه كساني باشند كه در آرزوي خوردن تكه ناني باشند، و يا هرگز به ياد نداشته كه زماني سير شده باشند. و يا من با


شكمي پر بخوابم در حالي كه اطرافم شكم هايي خالي، و يا جگرهايي سوزان و عطشان حضور داشته باشند!»

اين جاست كه علي عليه السلام و مساكين با هم تلاقي مي كنند، و براساس همين فلسفه است كه علي عليه السلام همواره در ژرفاي قلب هر برهنه و گرسنه، و افتاده و محرومي جاي مي گيرد.

سؤالات

1- عملكرد امام حسين عليه السلام در تقابل با ستمگران جهان به چه صورت بوده است؟

2- سامي محمود در مورد معاويه و حكومتي كه وي غصب كرد چه مي گويد؟

3- آيه اي در مورد لزوم همراهي منافع مادي و معنوي با هم در زندگي انسان ذكر كنيد.