بازگشت

امام حسين در تقابل با ستمگران جهان


امكان دارد انساني به فضايل يا ويژگيهايي، از قبيل صدق و صفا، اقامه ي نماز، و زهد و فروتني متصف باشد، اما اينها به تنهايي صاحب خود را


قهرماني جاويد نمي سازد. چرا كه اين قبيل عبادات غالبا وسيله براي كسب كمالات فزونتر و تمرين در جهت باقي كمال است. تاريخ به خودي خود فاقد ارزش است جز آن كه اثري سودمند در حيات توده ي مردم داشته باشد، و اين اثر سودمند نسل به نسل ادامه و استمرار يابد.

بنابراين به عنوان مثال اگر برق كه يك پديده ي جديد است و جزئي از حيات ما از آن مدد مي گيرد، نمي بود، ما هرگز اديسون را حتي اگر زاهد و عابد هم مي بود، نمي شناختيم. و اگر راديو كه صبح و شب به آن گوش مي كنيم، نبود، ما هرگز نامي از ماركوني نمي شنيديم هر چند كه انساني وفادار به عهد و پيمان، و در رفتار خود متواضع و فروتن مي بود.

(و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض رعد / 17).

: و اما چيزهايي كه در جهت خدمت و به سود مردم است در (تاريخ) و زمين باقي مي ماند.

امام حسين عليه السلام، داراي فضايل بي شماري است كه قلوب مؤمنين از آن آگاه، و گوشهاي شنوا آن را شنوده است. به گونه اي كه نهج البلاغه در وصف اهل بيت عليهم السلام توصيفات زيبايي دارد. نخستين علت جاودانگي حسين عليه السلام تا برپايي قيامت، تصوير زنده اي است كه در خيال ستمديدگان و بينوايان و محروماني كه يار، و ياوري نمي يابند نقش بسته است.

حسين عليه السلام غم و اندوه و بينواياني كه هيچ قوم و خويشي ندارند را به دوش دارد، و دردهاي آنها را احساس مي كند، و در راه ياري آنها خود را فدا و شهيد مي سازد و همواره بر لبانش نداي «هل من ناصر»:[آيا كسي هست كه مرا ياري دهد]. نقش بسته است البته او يار و ياور را براي خود و خويشان خود نمي خواهد، و نيز مايل نيست كه او را رئيس و نماينده بدانند، بلكه او اينها همه را براي دين خدا، براي حق و عدالت و گرسنگان و مظلومان، يتيمان و بيوه زنان، و آوارگان و رانده شدگان از ديار و سرزمينشان مي خواهد. [1] اين جاست كه ريشه هاي انقلاب حسيني در هر قلب و روحي


استحكام يافته و راهش استمرار و بقا مي يابد، و نور او بقاي خدا و حضور كتابش در هستي، پيوند مي گيرد، زيرا انقلابش برخاسته از الهامات الهي و متن قرآن، و روح محمد و ايمان او است. درخشش اين نور الهي هرگز خاموشي پذير نيست.

«شيخ عبدالحسين الاعسم» شاعري متعهد، در سوك شهادت حسين عليه السلام شعري دارد ناظر به همين معنا:

گرچه جسم مطهر حسين عليه السلام در صحراي كربلا مدتي اندك بدون دفن باقي ماند... ليكن قبر او در درون سينه و قلب دوست دارانش تا ابد جاي دارد.

اين جا مقصود از هر كس، دوستدار حسين عليه السلام است، يعني تمامي مظلومان و محرومان جهان، خواه شيعه باشد، خواه بي دين. اسم حسين عليه السلام را شنيده يا نشنيده باشد. چرا كه او اساسا با خشونت و فقر ناشي از محروميت جنگيد، و از انسانهاي، چه مؤمن و غير مؤمن دفاع نمود. طبيعي است كه انسان وقتي از او دفاع و حمايت مي شود، دوستدار و شيفته ي مدافع و حامي خويش مي گردد، هر چند كه اسم و هويت مدافع و حامي را نداند. و منظور از «قبر او در درون سينه؛ قلب و درون انسانهاست» اين كه اسم حسين عليه السلام، اسم رمز مؤثر و فعالي است كه قلب و انديشه ي ضعفا و ستمگران را به محبت مي گدازد و به خشم مي لرزاند.

و چه بسيار ديده ام كه در مجالس عزاداري و سوكواري آل عبا، اينان به شدت متأثر شده، و وقتي اسم سيدالشهداء و قمر بني هاشم عليه السلام را مي شنوند زار زار گريه مي كنند. تو گويي براي خويشتن، و حيات درد آور و شكنجه آميز و بينوايي خود گريه مي كنند. يا چون خود تحت ستم يزيد زمان زندگي مي كنند و حسين عليه السلام يا شبيه او نيست كه صدا و فريادهاي آنها را بلند كند، و


با شهادت و خون خود ترجمان مصيبت آنها شود ناله سر مي دهند.

از همين روست كه محرومان ستم كشيده و مغضوبين زمين با حسين عليه السلام در يك نقطه تلاقي و اشتراك مي يابند، و او عالي ترين الگو و نمونه ي ايده آل آنها مي شود. و تا پايان تاريخ كه آيين الهي به خير انسان و به سود دنيا و آخرت اوست، هرگز از يادها و قلبها محو نمي شود.

از طرفي بر قدرت بينش و وضوح آنان افزوده مي شد وقتي كه مي ديدم گردانندگان تعزيه و سوكواري به شيوه اي سنتي، مجلس حسيني را با اين دعا ختم مي كردند كه:

(اللهم لا تدع هما الا فرجته، و لا جائعا الا اشبعته، و لا عاريا الا كسوته، و لا مريضا الا عافيته، و لا دينا الا قضيته، و لا حاجة من حوائج الدنيا و الاخره الا سهلتها و يسرتها).

: خداوندا هيچ غم و اندوهي را باقي مگذار جز آن را تبديل به گشايش و شادي نمايي، خداوندا همه ي گرسنگان را سير، و برهنگان مستمند را پوشش، و مريضان را عافيت عنايت فرما. و قرض قرضداران را ادا و نيازهاي دنيا و آخرت محتاجان برآورده، و مشكلات آنها را سهل و آسان فرما.

اين رويدادها هرگز براي صدقه و انفاق نيست. بلكه اين ها همه در يك ارتباط خاص و سازماندهي شده با انقلاب حسين عليه السلام بوده، و به خاطر گرسنگان و برهنگان و مظلومان و ستمديدگاني كه به حدود آزادي و شرف آنها تجاوز شده، مي باشد. حسين عليه السلام نيز به خاطر هم اينان قيام كرد، نه آن گونه كه گفته اند تحت تأثير روحيه ي انقلابي و ضد ستم خود! بلكه اولا به منظور لبيك و اجابت فرمان خدا، و به انگيزه ي پيام دعوت قرآني، و ثانيا براي نجات محرومان و رهايي مستضعفان، كه قرآن در اين مورد چنين مي فرمايد:

و ما لكم لا تقاتلون في سبيل الله هو المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان... (نساء / 75).

: چرا در راه خدا و به خاطر نجات مردان و زنان و كودكان مستضعف و محروم با مستكبران و ستمگران نبرد نمي كنيد.



پاورقي

[1] در عصر ما که عصر تمدن و ترقيات مشعشع طلايي است، قراردادها و پيمان‏هاي بين المللي براي تضمين حقوق انسان مقرر، و وضع شده است. تشکيل سازمان ملل و شوراي امنيت نيز به منظور تحقق همين اهداف مي‏باشد. ولي علي رغم اين شعارهاي رنگارنگ، ضعيف و همچنان بي‏يار و ياور، بلکه خونريزي و خشونت عليه مستضعفان دائم التزايد و روز افزون است. صهيونيسم و استعمار و نژاد پرستي فاشيسم هر روز جنايت و شرارت تازه‏اي مي‏آفرينند. ابرقدرتها و در رأس آن آمريکاي جنايتکار نيز حق «وتو» را در انحصار خود درآورده‏اند، و تمامي پيمان‏ها و قراردادها و مقاوله نامه‏ها و همه‏ي حقوق و وظايف را به شوخي و بيهودگي گرفته‏اند. (مترجم).