بازگشت

نكاتي در مورد نويسنده ي مقاله


اين نويسنده شيعي نيست، و حتي در فضا و محيط تشيع رشد و پرروش نيافته، و در مجالس عزاداري نيز شركت نكرده، و به سخنان خطباي منبر حسيني گوش فرا نداده است اما او يك انسان آگاه است كه درك و وجدان و شعور دارد، براي اولين بار گواه بوده است كه كربلا سرزمين فداكاري و ايثار و نبردي خونين ميان يك زورگوي تجاوزگر و يك انقلابي عدل گستر است.

انقلاب عدل گستري كه تا شهادت مي انجامد، و از آن جا انقلابهاي ديگري را رهبري مي كند كه نابود كننده ي شرارت و فساد است. اين نويسنده گواه سرزميني انقلابي و فاتح و پيروزمند است كه جهان شهادت و فوج شهيدان، گرداگردش حلقه زده اند، شهيداني كه هر چه در طبق اخلاص داشته اند داده و عطا كرده اند، ارواح و خون هاي پاكي بودند كه به خاطر خدا و انسانيت شهد شهادت نوشيده اند، و چگونه اين خونها ثمر ندهد، و به ميوه هاي سرخ و رسيده ابديت پيونند نخورد؟!

چيزي كه بيش از همه موجب تعجب نويسنده است، تصوير و ترسيم چهره ي يزيد و ابن زياد و شمر و ابن سعد، و پيروان سازشكار و خون فروشان خيانت پيشه بر پهنه ي خيال است، كه با دو واژه ترسيم مي شود: «سگ هاي وحشي، انسان نماهايي كه با فضليت ترين و شايسته ترين فرزندان انسان را به قتل مي رساند» يزيد و امثال او بي ترديد هيأت و قيافه اي هم چون بشري داشتند اما در حقيقت پست تر از يك حيوان وحشي درنده بودند چرا كه حيوان وحشي، فرزندان همنوع خود را نمي كشد، ولي يزيد و پيروان پليدش شايسته ترين و بافضيلت ترين فرزندان انسانيت را به شهادت رساندند. اما در گذر زمان خون شهيدان از آنها انتقام مي گيرد و قصاص شان مي كند. ساده ترين نوع اين قصاص رسوايي و فضاحت آنها، و ارايه و نمايش پليدي درون آنها به توده ي انسانها است. و لعنت خدا و لعنت لاعنين تا واپسين رستاخيز انسانها را كه بر وجودشان سنگيني خواهد كرد. در پي خواهند داشت.


در كنار اين تصوير آگاهانه و پراحساس، نويسنده، تابلوي خونيني ترسيم مي كند كه بيانگر حزن و اندوه و دردهايي است كه در نتيجه مصيبت ها و كشتار وحشيانه بر اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم وارد شده است. نويسنده مقايسه ي ميان حرم بلند پايه و گرم و پرجوش و خروش و شكوه اميرالمؤمنين، و قبر سرد و ساكت و بي روح معاويه را فراموش نمي كند.

و نيز بر خطيب منبر حسيني شايسته و لازم است كه چنين كند و از كساني كه در راه نصرت حق و اقامه ي عدل، مبارزه و نبرد كرده اند، تمجيد و تقديس نمايد، و خائن و مبطل و مخطي را رسوا و مفتضح سازد، آنگاه گذري اشاره وار به مشهد شهادت صاحبان ذكر و شهامت، و امام حق و هدايت كند.

و مهمتر آن كه تأكيدش روي اين مسأله متمركز شود كه بالاخره حق پيروز خواهد شد، هر چند كه ظواهر قدرت ستم نيرومند و گسترده باشد. دليل قاطع و روشن آن ياد جاودان و عطرآگين سيدالشهدا است كه سرانجام بر كفر و ستم يزيديان چيره شد، و آنها را به زباله دان تاريخ افكند. به قول مرحوم استاد عقاد در كتاب ابوالشهداء مي گويد: او [حسين عليه السلام] بالاخره پيروز شد و به هدف رسيد، و به افتخاري نايل شد كه مانندش در تاريخ نوع انسان بي سابقه است، و در تاريخ هيچ قوم و ملتي، چه عرب و عجم، يا قديم و جديد ديده نشده است.

علاوه بر اين كه شهر امن و امان، مهد رشد اسلام، و قبله ي مسلمين؛ مكه ي مكرمه، انسانيت را يادآور مي شود كه آنها امتي واحدند، هر چند كه كشورهاي متعدد، و زبانها و رنگهاي مختلفي داشته باشند. و مدينه ي منوره بيانگر خاطره ي حضور رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم، و رسالت عظيم و مكتبي كه موجب رحمت و عطوفت ژرف و گسترده اي بر جهانيان است اما كربلا، اين سرزمين مقدس، حجت استوار، و منطقي شيوا و رساست كه مي كوبد، و مي توفد، و مي خروشد، و ساكنان و سازشكاران و رميدگان از حق و آرميدگان بر بستر باطل و ستمگران زمين و زمان را رسوا مي سازد.


سؤالات

1- انگيزه ي نوحه سرايي و مرثيه خواني براي امام حسين عليه السلام چگونه بايد باشد؟

2- نكاتي در مورد استاد فاروق عبدالقادر و نظر او در مورد آرامگاه امام حسين عليه السلام بنويسيد.

3- خطيب منبر حسيني در قبال مفاسد و جناياتي كه در اطرافش و در جوامع امروزي جريان دارد چه وظيفه اي دارد؟