بازگشت

جمهور شيعه


زندگي امام حسين عليه السلام داراي چهره ها و ابعاد كامل و گوناگوني است، هم چون حقيقت كه شامل يك سلسله از مباني و آراء و معتقدات است... اما توده ي مردم شيعه به امام حسين عليه السلام با نگاهي سطحي و كوتاه مي نگرند، و فقط از يك زاويه، آن هم اين كه او سبط رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و ريحانه ي او و سرور جوانان اهل بهشت، و اين كه خاندان اميه در ظلم و فساد و ستم بر حسين عليه السلام و ريختن خون او و اهلبيتش، هم چون حيوانات وحشي درنده ي خطرناكي كه براي لقمه اي از طعمه ي خود به مسابقه پرداخته اند، مي شناسند.

از همين روست كه شعراي شيعه قصايد سراسر حزن و اندوه، و نوحه هايي اشك آفرين كه ديدگان را در غم فقدان، و شهادت حسين عليه السلام گريان مي كند، ساخته و پرداخته اند. برخي از علماي شيعه او را «قتيل العبرات» يعني شهيدي كه موجب اشك هاست يا «شهيد اشكها» و اسير غم و اندوه ها توصيف كرده اند. و عده اي نيز درباره ي او و ساير اهل بيت وي كتاب قطوري به نام اشك هاي ريزان تأليف نموده اند.

و چه بسيارند از خطباي منبر حسيني، كه صرفا به بلايا و رنجها و دردها و مصائب اهل بيت مي پردازند، و هيچ گونه تبييني در باب علل و انگيزه و تحليل عبرتها و برداشت هاي قيام حسين عليه السلام به عمل نمي آورند.

البته تقصيري ندارند، اين روند نوعي تقليد خلف از سلف بوده و تقليد، نوعي بيماري مزمن و لاعلاج است. به هر تقدير، گرچه شيعه در زمان بني اميه و بني عباس، بهانه ي تأكيد و توقفش روي نوحه سرايي و اشاعه و تبليغ در زمينه ي مصائبي كه به اهل بيت وارد شد را، در حقيقت تبليغ عليه اموي ها، و بعدها نيز عباسيان، و تهديد كنان آن رژيم ها رقم مي زند (هر چند به ايماء و اشاره) اما امروز شرايط فرق كرده و روزگار، اقتضاي حركتي نوين را دارد. شيعه ي زمان بني اميه و بني عباس، با برگزاري اين گونه سوكواريها كه صرفا گريه باشد و نوحه، مي خواست بفهماند كه عاقبت آن خليفه يا حاكم يا رهبر رژيم ستمگر هرگز بهتر از فرجام دردناك پيشينيان آنها نخواهد بود.

اما امروز ديگر نه بني اميه روي كار است نه عباسيان، بلكه مبارزه امروز عليه ارتجاع جاهلي قرن بيستم و عقب ماندگي، جمود است. نبرد عليه


نژاد پرستي و صهيونيسم و استعمار و استثمار است. و در اين مجال هيچ عاملي و هيچ درسي بارورتر و پربارتر و روشن تر از حيات پرثمر حضرت سيدالشهداء عليه السلام نمي باشد.

آيا بهتر نبود كه سخنوران و خطباي منابر حسيني رنج ها «طف» را همراه با انگيزه هاي قيام قهرمان انقلابي، و هدفهاي آگاهانه و سودمند او را بيان و تشريح نمايند؟

اگر حسين عليه السلام به شهادت نمي رسيد، قهرا با رحلت و مرگ ساده از دنيا مي رفت.

غير شيعه از ارباب قلم نيز به امام حسين عليه السلام از يك سو نگاه كرده اند. نظري سطحي ولي گسترده و مهم، و آن جرأت و شجاعت وجودي خود او و اهل بيت و ياران او در راه خدمت به انسانيت، و ضديت با دشمنان عدالت و آزادي.

استاد احمد عباس صالح در كتاب چپ و راست در اسلام با اين مضمون مي گويد: حسين عليه السلام داراي مزاج انقلابي شگفت آوري بود كه او را به انقلاب و قيام عليه فساد و آلودگي در زمين بر مي انگيخت، به خطر نيز اهميتي نمي داد... و اگر مردم نيز از او نمي خواستند با قيام خود عليه يزيد به جنگ برخيزد، قطعا خود قيام مي كرد، يا اجبارا كوچ مي كرد.

آنگاه نويسنده در پاسخ يك سؤال مي گويد: نمي دانم چرا اين قهرمان انقلابي، كشته شدن و شمشير و نيزه و سنگهاي شكنجه آور را بر بازگشت از هدف، و در پناه صلح و آرامش و سلامت بودن در لحظه هاي حساس را ترجيح مي دهد؟

پاسخ اين رمز و راز را در كلام امام حسين عليه السلام مي يابيم كه مي فرمايد:

(لا اري الموت الا شهادة و الحياة مع الظالمين الا برما).

: من مرگ با عزت را جز سعادت، و هم زيستي با ستمگران را جز ذلت و نكبت و هلاكت نمي دانم.

پدرش اميرالمؤمنين نيز پيش از اين به يارانش فروده بود: «فالموت في حياتكم مقهورين، و الحياة في موتكم قاهرين»: پس اگر مغلوب فتنه ياران معاويه شويد، مرگ محنت بار در انتظارتان است، اما اگر به افتخار و دليري جان دهيد، زندگي جاويد از آن شما خواهد بود.


(ان اكرم الموت القتل، و الذي نفس ابن ابي طالب في يده لالف ضربة بالسيف اهون من ميتة علي فراش في غير طاعة الله).

: «عزيزترين و افتخار آميزترين مرگها شهادت است. سوگند به همان كسي كه جان فرزند ابوطالب بدست اوست، محققا هزار ضربه شمشير آسانتر از مرگ بر بستريست كه در او انسان در طاعت خداوند نباشد.»