بازگشت

عقده ي پليد حقارت


عامل چهارم عقده ي حقارت است. عقده ي حقارت از شكست جد خود ابوسفيان هنگام انتخاب خليفه. چه آن كه بعد از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم نقشه ي دقيق و حساب شده اي عليه اسلام و برنامه ي آسماني قرآن داشتند. هنوز ريشه هاي كفر و شرك در اعماق وجود پدر معاويه وجود داشت، و آتش نفاق و حقد و دشمني شعله ور. و ابوسفيان با قبول اسلام نتوانست دل خود را فروغي تازه بخشد. پيش از دفن بدن مطهر پيامبر، اختلاف درباره خلافت بين مهاجر و انصار پديد آمد (گرچه به تصريح پيامبر، علي عليه السلام جانشين بلافصل او بود) ابوسفيان مي گويد: از ما يك امير، و از شما نيز يك امير باشد. مي دانيم كه او نه از مهاجرين بود، و نه از انصار، پس چرا خود را در صف مهاجر و انصار قرار مي دهد؟ زيرا به خوبي مي داند آن چه شيرازه ي امت را از هم مي گسلد، افتراق و اختلاف ميان مسلمين است، آن هم اختلاف در امر خلافت و جانشيني رسول خدا. او تصور مي كرد با اين نقشه ي مكارانه و رويكرد به سمت علي عليه السلام مي تواند همكاري او را جلب و حضرت را تحت تأثير قرار دهد، بلافاصله به حضور اميرالمؤمنين شتافت و گفت اگر بخواهي من مدينه را از قواي نظامي به نفع كانديداتوري تو پر خواهم نمود، و در حالي كه امام براي احقاق حق خود احساس نياز و ياوري مي نمود، صريحا او را رد كرد، و فرمود: اي ابوسفيان واگذار! آيا در


جاهليت و در اسلام؟! و با اين جمله خواست به ابوسفيان بفهماند كه تو همواره، چه در جاهليت، و چه در اسلام، نسبت به آيين محمد صلي الله عليه وآله وسلم نيت سوء و خائنانه داشته، و هم اكنون نيز در سر سوداي حيله گري و خيانت داري. اين جا بود كه ابوسفيان شكست مي خورد، و تحقير مي شود. معاويه در موقع حكومتش بر شام، با اظهار خصومت و نبرد و شورش عليه علي عليه السلام تمام آرزوهاي تحقير شده پدر خود را تحقق مي بخشد. و سرانجام يزيد بعد از پدر دست به كار شد، و جسارتي عظيم و گران مرتكب شد. او از پدرش داستان شكست ها و تحقيرها و احساسات جاهلانه و كينه ها و دشمني هاي پدران خود را شنيده بود. كينه اي عظيم براي انتقام و جبران عقده ي حقارت خود و پدران آلوده ي خويش و تشفي آلام حقيرانه اي كه سالها در پي تسكينش بود. و بالاخره دست به جنايتي بزرگ زد كه تا ابد لكه ي ننگ آن محو شدني نيست.

سؤالات

1- عامل انتقام را در توجيه جسارت هاي مستانه يزيد نسبت به امام حسين عليه السلام توضيح دهيد.

2- چرا در وجود يزيد عقده ي حقارت شكل گرفته بود؟ براي تشفي آن چه كرد؟