بازگشت

اختلاف و بحث بيهوده


برخي از محققان ايراني بر اين باورند كه آيا «امام حسين» عليه السلام مي دانست كشته خواهد شد، يا اين كه به شهادتش علم و يقين نداشت؟

اين گونه بحث ها و اختلاف نظرها، نه تنها بيهوده است. بلكه هيچ گونه اثر مثبت اعتقادي و ديني و دنيوي محكمي نيز در بر ندارد. زيرا (همان طوري كه اشاره كرديم) امام عليه السلام قيام نكرد مگر پس از آن كه علم و يقين حاصل نمود كه خداوند قيام و جهاد را براساس آيات قرآني و گزارشات روايي بر او واجب فرموده است، بدين معنا كه گريزي از جهاد نداشت. حتي اگر تمامي جريانات و حوادث را مي دانست، و پيش بيني مي كرد.

آيا هيچ عالم آگاه و آزادانديشي كه ماهيت روحي و حقيقت وجودي حسين عليه السلام را دريافته است، مي تواند تصور آن را داشته باشد كه حسين عليه السلام با علم و يقيني كه به وجوب اين فداكاري داشته، در قرباني شدن خود و اهل بيتش ترديد و امتناع ورزد، حالي كه وجوب اين جهاد از ديدگاه حسين عليه السلام سپر بازدارنده اي از خشم و عصيان خداست.

در بحث «اول ايمان» متذكر شديم كه خداند سبحان، تكليف جهاد را از عمرو بن جموح به خاطر فلج بودن پا، برداشته و او را از اين تكليف معاف فرموده بود و ديديم كه او مشتاقانه به سوي شهادت شتافت... آيا ابن جموح از پروردگارش سرپيچي و عصيان كرد، و به گمراهي رسيد؟ چگونه است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شهادت او را تبريك مي گويد؟ آيا ابن جموح نسبت به پروردگارش از حسين عليه السلام فرمانبر و مطيع تر بود؟ اين چگونه داوري است؟!

خلاصه اين كه: علت نخستين و اولين انگيزه ي نهضت حسين عليه السلام علم و يقين او به وجوب جهاد و قيام بود، و اين كه از طرف پروردگار جهانيان مأمور به اين قيام شده است. حسين عليه السلام اين نداي رباني را با گوش جان پذيرفت تا آن جا كه مي فرمايد: «رضا الله رضانا اهل بيت» رضا و خشنودي خدا، همان خشنودي و رضاي ما اهل بيت است.

غير از آن چه گفته شد، در مبحث فلسفه ي قيام حسيني دلايل ديگري نيز شرح و بيان شده است كه از حوزه ي بحث ما خارج است. علاوه بر اين،


انقلابها و قيام هايي در تبعيت از فرامين الهي با قصد توسعه خير و سعادت و ريشه كن سازي عوامل شر و فساد پا گرفت كه هر يك به نوبه ي خود اثرات مثبتي در تعيين جهت و سرنوشت تاريخ داشته است.