بازگشت

گروهي رفتند جز اندكي گزيده و پاك...


يكي از گزارشات تاريخي مي گويد: حسين عليه السلام وقتي مكه را به قصد عراق ترك نمود، هنوز مسافت زيادي طي نكرده بود كه به «فرزدق» شاعر معروف برخورد مي كند، گويا اين برخورد در محلي بنام «صفاح» بوده است. فرزدق از رها كردن حج و رفتن امام به سوي عراق تعجب مي كند، از امام سؤال مي كند، و امام در جواب مي فرمايد: «لو لم اعجل لاخذت»: اگر در خارج شدن از مكه شتاب نمي كردم، دستگير مي شدم. و آنگاه امام خواست تا از اطلاعات فرزدق استفاده نموده، و از اوضاع كوفه و عراق مطلع شود. فرمود: فرزدق مردم را چگونه ديدي؟

فرزدق در پاسخ به امام زنگ خطر را به صدا درآورد و اظهار داشت: بدان كه زبان مردم با شما است، ولي شمشيرهاي آنان عليه شما است.

امام در پاسخ فرزدق فرمود: راست گفتي، مطلب همين است كه مي گويي. اين برخورد و گفتگو نشان مي دهد كه امام عليه السلام حوادث آينده را بخوبي پيش بيني كرده و مي داند كه قدم در چه راه خطرناكي نهاده است.

اين شواهد و اخبار همگي بر اين دلالت دارد كه حسين عليه السلام كاملا مطمئن است كه حركتش به فرمان خدا و رسول مي باشد، و محال است كه اهل بيت عصمت و طهارت كمترين انحراف از مسير خشنودي خدا پيدا كنند. حسين عليه السلام بارها اعلام كرد، و در كربلا نيز تكرار نمود كه، خشنودي خدا، خشنودي ما اهل بيت است. و در پيامي مي فرمايد:

«اگر از آمدن و حضور من اكراه و دغدغه داريد، از شما منصرف مي شوم».

اين پيام به منظور اتمام حجت و كفايت مذاكرات بود.

و در سخني معترضانه با ارايه حجت مي فرمايد: «من به خود اين جا نيامدم تا آن كه نامه هاي شما به من رسيد، و اين نامه هاي شما بود كه مرا اين جا آورد».

بيانات همه مؤيد آن است آنها كه مايل به صلح و آتش بس و آرامش بودند تعدادشان بسي فزونتر از افراد معتقد به قيام و اعلام انقلاب بود.