بازگشت

كاملترين نوع شهادت


هر كس، در كنار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و به فرمان او به نبرد برخيزد و به شهادت رسد، در زمره ي مدافعان اسلام، و در شمار شهداي اسلام محسوب مي شود. اما آيا خروج امام حسين عليه السلام و ياران و همراهان او نيز دفاع از اسلام بوده است؟ قبل از ورود به حوزه ي پاسخ به اين سؤال مي گوييم: آيا خروج امام به امر خدا و رسولش صورت گرفت؟ پاسخ مثبت است. تمام كشته شدگان كربلا در معيت حسين عليه السلام شهداي اسلام و دين و قرآن مي باشند... در غير اين صورت كارشان پوچ و عبث و عمل كسي است كه خويشتن را در مظان مخاطره و تهلكه افكنده است.

پرسش فوق را بدين گونه پاسخ مي گوييم:

1- به طور كلي در آيات عديده اي از قرآن، و نيز در احاديث متواتر نبوي از رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و از طريق ثبوت ضرورت دين و اجماع مسلمين به اثبات رسيده كه: جهاد عليه ستم و تجاوز و فساد در زمين امري ضروري و واجب است و گريزي از آن نيست. زيرا جهاد فريضه اي است كه بقاي اسلام و حيات دين و رشد ايمان و استقرار امنيت و ابقاي نظام الهي، مصونيت حق و عدل و آزادي و شرف به آن بستگي تام دارد. احياي تمامي ارزشهاي انساني و مفاهيم والاي ديني هدف اوليه و فلسفه ي نهضت حسين عليه السلام را تبيين مي سازد. و تاريخ كه بهترين شاهد است، از آن سخن مي گويد. اين همان ارزش و مفهومي است كه امام حسين عليه السلام به امر خدا و به فرمان رسولش خروج كرد، و به شهادت نايل آمد.

2- فيروز آبادي در جزء سوم از فضايل خمسه مي گويد: ابن اثير در اسد الغابه، و ابن حجر در اصابه، و متقي در كنز العمال، و محب طبري در ذخاير العقبي، همگي از قول انس بن حرث كه پدرش از صحابي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بود، گفته اند: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايد، «فرزندم حسين عليه السلام در سرزمين كربلا به شهادت خواهد رسيد، هر كس او را دريابد، بايد او را نصرت و ياري دهد». و به خاطر همين حديث شريف بود كه انس بن حرث با حسين عليه السلام بود تا به شهادت رسيد. بديهي است كه تأكيد در نصرت و ياري حسين عليه السلام امري است بسيار پسنديده و خوب و مورد تحسين، و هر كس از نصرت و ياري او


تخلف ورزد، به طور حتم با خدا و رسولش به جنگ و مخالفت برخاسته است:

(الم يعلموا انه من يحادد الله و رسوله فان له نار جهنم خالدا فيها).

(توبه / 63)

: آيا ندانسته اند كه مخالفت با خدا و رسولش منجر به آتش جهنم خواهد شد كه در آن به طور دائم ساكن خواهند بود.

3- در قسمت چهارم اعيان الشيعه سيد محسن امين (228، چاپ 1367 ه) آمده است: «وقتي حسين عليه السلام با حر و ياران او روبرو شد، مي فرمايد: «رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده است: هر كس حاكم و پادشاه ستمگري را ببيند كه حرام هاي خدا را حلال، و پيمان و تعهد الهي را شكسته، و با سنت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مخالفت مي ورزد، و در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز و ستم عمل مي كند، هيچ گونه تغيير و تحولي نيابد. و بي تفاوت باشد و با سخن و عمل خود اعتراض ننمايد، اين حق خداست كه او را به سزاي سكوت و بي تفاوتي اش برساند و او را وارد دوزخ كند».

يعني با او همان رفتاري را كند كه با آن ستمگر مي كند... آيا امام حسين عليه السلام اين سخن را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت كند و خود به آن عمل نكند؟!

4- سخنان حسين عليه السلام، و مواضع انقلابي او، دلالت قطعي بر اين اعتقاد او دارد كه خداوند سبحان خروج و قيام عليه ستم و كفر را بر او و عيال و اطفالش واجب و حتمي ساخته، و جنگ و نبرد با حصول هر گونه نتيجه اي را ضروري و واجب فرموده است؛ و اگر او سكوت، و مسامحه و سستي نمايد، با پروردگار به ناسازگاري و عصيان، و با قرآن به مخالفت پرداخته است... از جمله دلايل و مواضعي كه بيان شده است، مي توان به مستندات شيخ مفيد (ره) در ارشاد (صفحه 206، چاپ 1377 ه) استدلال نمود. ايشان مي گويد: «شيخي از بني عكرمة بنام عمرو بن لوزان به امام معروض داشت، كجا مي رويد؟ پاسخ شنيد: كوفه. پيرمرد گفت: سوگند به خدا منصرف شويد، شمشيرها همه آماده عليه شماست و تمام افرادي كه براي شما نامه نوشتند همه در اين باره اتفاق نظر دارند. بنابراين فكر نمي كنم كوفه ديگر براي شما


صلاح باشد. امام پاسخ داد اي بنده خدا، همه چيز را آگاهم، و هيچ چيز از من پوشيده نيست، و خداوند مغلوب اراده بنده ي خود نمي شود (هر چه خدا خواهد مي شود.) سپس فرمود: سوگند به خدا اينان مرا نخواستند مگر آن كه قطعه خوني كه در شكم من است، بيرون آورند. اما خداوند كساني را بر آنان مسلط خواهد ساخت كه ذليل ترين ملتها باشند».

مفهوم سخن امام اين است كه وقتي مي فرمايد: «لا يخفي علي الرأي» مي خواهد بفهماند كه او به يقين مي داند كه شهيد خواهد شد، و اين مضون از صراحت و وضوح سخن او پيداست. چرا كه مي فرمايد: «فوالله لا يدعوني حتي يستخرجوا هذه العلقة من جوفي»: سوگند به خدا اينان مرا دعوت نكردند مگر آن كه قطعه خوني كه در شكم من است بيرون آورند. اما به هر تقدير، فرمان، فرمان خداست كه هيچ سلطه گري نمي تواند بر آن غلبه كند! براي امام فرق نمي كند، خواه اين فرمان، امر تشريعي باشد، خواه تكويني؛ آن چه مهم است حتمي بودن امر و تحقق فرمان الهي است. بنابراين چگونه مي توان تصور نمود كه امام با آن به مخالفت و ستيز برخيزد؟

از طرفي در حالي كه امام به سمت عراق در حركت بود اخبار و گزارشات فراواني به ايشان مي رسيد كه حكايت از انصراف مردم عراق از جنگ داشت اين خبرها نشان مي داد كه شمشيرهاي مردم بر عليه امام آخته است، هر چند كه قلوبشان تمايل به همراهي با امام داشت. از سويي، رژيم، اولين فرستاده ي ويژه ي امام را كه مسلم پسر عموي آن حضرت بود، به شهادت رسانده بود. دومين شهيد، عبدالله بن يقطر (برخي دومين شهيد را هاني به عروه گفته اند.) و سومين شهيد حادثه ي كربلا، قيس بن مسهر صيداوي بود اما نه تنها هيچ كدام تأثيري در انديشه ي انقلابي و زنده ساز حسين عليه السلام نداشت، بلكه از راهي كه به سوي عراق در پيش داشت منصرف نساخت، تا آن جا كه به همراهان خود مي فرمايد: «قد خذلتنا شيعتنا فمن احب الانصراف فلينصرف»: شيعيان ما (آنها كه در كوفه هستند) ما را به خذلان كشاندند، هر كس دوست دارد مي تواند از راهي كه در پيش داريم انصراف خود را اعلام كرده و بازگردد.