بازگشت

اول ايمان


ايمان داراي نشانه ها و تعاريفي است، از جمله، معرفت و شناخت قبلي، و اقرار به زبان، و عمل با جوارح و اعضا. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: ايمان تماما عمل است، و ايمان بدون عمل تحقق ندارد، شكي نيست كه جايگاه ايمان قلب است، و در زمره ي ملكات نفساني و روان شناختي قرار دارد. انجام و اجرا و تحقق ايمان با نيروي اصرار بر عمل به انيگزه ي آن تحقق مي يابد، هر چند كه عمل مبتني بر ايمان منجر به قطع اندام و قطعه قطعه شدن اعضا و جوارح آدمي گردد»

عبدالله بن جحش در نبرد احد مي گويد: خداوندا سوگند بتو كه دشمنان، فردا مرا خواهند افكند، و سپس خواهند كشت، آنگاه شكمم را خواهند دريد،


و بيني و گوشم را خواهند بريد، آنگاه اگر بپرسي كه آيا به اهداف خود رسيده اي؟ خواهم گفت: به خاطر تو و در راه تو، آري!

اين صرفا يك آرزو نيست... بلكه بازتاب فرياد ايمان و شعله ي سوزان عشق به رضوان خدا و بخشش بي منتهاي اوست.

عمرو بن جموح از پا فلج بود. چهار پسر داشت كه در ركاب رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با دشمنان خدا مي جنگيدند. خود نيز مايل بود تا در مقابل پيامبر به جهاد رود. پسرانش او را مانع شدند، و به او گفتند: خداوند متعال تو را از جهاد معاف داشته است... از او اصرار و از پسرانش ممانعت و انكار بود. پدر جريان امر را به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شكايت برد، پيغمبر به او فرمود: خداوند تو را از رفتن به جهاد معاف ساخته است. «عمرو» مي گويد: به خدا سوگند آرزوي شهادت دارم، مي خواهم با همين پاي لنگ به بهشت وارد شوم، اي رسول خدا! مرا از اين نعمت عظما محروم و مأيوس مفرما... وقتي نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم آتش عشق و سوز و گداز و التماس او را مشاهده كرد به فرزندانش فرمود: چرا او را به حال خود وا نمي گذاريد، شايد كه خداود شهادت را نصيبش فرمايد. «عمرو» با شنيدن اين كلمات به وجد آمد، و آثار شادي چهره ي او را پوشاند، و شتابان به ميدان جهاد رفت، جنگيد تا بالاخره به مقام رفيع شهادت رسيد. خداوند در خصوص معافيت فلج و لنگ در كريمه ي شريفه مي فرمايد:

(و لا علي الاعرج حرج نور / 61)

: بر فلج و لنگ جهاد واجب نيست و گناه و حرجي بر او نمي باشد.

او مي خواهد به بندگان ناتوان خود ترحم و شفقت نمايد، ليكن «عمرو» از اين كه لنگي او را به بستر آسايش بكشاند شرم دارد. او نمي خواهد كه معيوب بودن خود را عذر توجيه فرار از جنگ و بهانه قرار دهد، او جز شهادت به چيزي نمي انديشد، و عمدا خواهان شهادت است. نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم او را به خاطر همين بينش، تحسين و تقدير مي كند و شهادتش را تبريك مي گويد... و چه فاصله ي عميقي بين اين «جموح» لنگ و كساني كه خود را منتسب به دين و خدا و مكتب مي دانند، و توقع بهشت را دارند، آنگاه از هر واجب ديني و وظيفه ي انساني طفره مي روند، و با عذرهاي كاذب و پوج و مبهم، كارهاي خود را توجيه و تعليل مي كنند.