بازگشت

امر به معروف حاكميت نيكي ها


امر به معروف نوعي حرفه يا سرگرمي و يا سخني بيهوده نيست. امر به معروف در نظام اسلامي نوعي كشت و كاشت انساني و رشد بذر اخلاقي است كه بايد آن را پرورش داد تا در آينده اي نزديك يا دور به ثمر نشيند، و همان طور كه كشاورزي داراي اصول و قواعدي است، در تحقق امر به معروف نيز شرايط و شروطي وجود دارد كه گاهي ناظر به آمر و گاهي به مأمور تعلق مي گيرد، كه اهم آن شناخت «آمر» در زمينه ي هويت مأمور و ماهيت رشد يابنده اوست، در همين راستا آمر بايد كيفيت حيات و اميال و گرايشهاي مأمور را نيز بداند...


و از همين دريچه در روحيات و وجود مأمور مي تواند حضور يابد، اما انسان هاي پاك و بي غرض، حكيم و خردمند و دلسوز و ناصح با يك فاجر غرق در لهو و لعب و فساد و شهوت چه مي تواند كند. «اين فاجر فاسق اگر كسي همچون يزيد پسر معاويه باشد كه با مادر و دختر و برادرزاده ازدواج را مباح بداند، و به راحتي شراب نوشد و نماز را كنار گذارد، چه بايدكرد؟!» اينها نكاتي بود كه صحابي بزرگ عبدالله بن حنظله شاهد آن بوده است، كه مي گويد: «هيچ چاره اي جز شمشير درمان ساز آن نبود». [1] .

حسين عليه السلام در شرايطي در عرصه ي امر به معروف اقدام فرمود كه جو حاكم بر جهان اسلام در آن روزگار يأس و نوميدي از تغيير و اصلاح بود. با اين وجود، امام از كلام و پيام و سخن به عنوان اولين مرحله آغاز مي كند، و از اهداف خود تعبير مي آفريند و تمامي حجت و دليل را بر يزيد زمان به ثبوت مي رساند. و كار را به جايي مي كشاند كه هر روز موج فشار را بر دستگاه ستمگر طاغوت افزون مي سازد تا آن جا كه يزيديان او را بين دو امر قرار مي دهند يا همگامي با دستگاه اموي و نفي مظلوم، و يا استقبال از شمشير و قرباني كردن حيات خود و اسارت و شهادت اهل و عيال و كودكان، ياران و قوم و خويش چنان كه در پيام هميشه جاويدش مي فرمايد:

(فاني لا اري الموت الا شهادة، و لا الحياة مع الظالمين الا برما).

: من مرگ را جز شهادت و سعادت نمي بينم، و زندگي در كنار ستمگران را جز ننگ و خواري و نكبت و هلاكت نمي دانم.

و اين جملات را وقتي مي گفت كه مي دانست نيروي او و دشمنش نابرابر و غير عادلانه است. و نيز نيك مي دانست كه خونش به هدر نخواهد رفت، و يكي از اثرات چشم گير سقوط حاكميت متجاوز يزيد و نابودي و از هم گسيختگي اركان و نيروهاي حامي آن بود.


حسين عليه السلام يزيد را ميان دو راهي هدايت و ضلالت قرار داد، بديهي است كه يزيد هدايت و نور و نيكي را رد كرد، و شرارت و گمراهي را برگزيد، و گمان مي كرد كه از عواقب و عوارض سوء آن در امان خواهد بود. دنيا با يزيد و هر عنصر اموي پس از انقلاب امام حسين عليه السلام و شهادتش سخن گفت. درس آموزي ما از اين رهگذر اين كه: هر كس چون حسين عليه السلام و فداكاريهاي او، همت خويش را براي وصول به چيزي متمركز و استوار سازد، مسلما به آن خواهد رسيد، چرا كه گفته اند: «اگر همت بني آدم به ماه تعلق گيرد حتما به آن خواهد رسيد.» و با مرور ايام و تلاش پيگير عملا اين نگرش تحقق يافته است.

حسين عليه السلام معجزه گر و يكه تاز ميدان ايثار و فداكاي است، و يزيد در انحطاط اخلاقي و خست و پليدي مطلقا نظير ندارد اما بعدها بر اثر مطالعه و تحقيق، ديديم كه در زمان خودمان نيز جنگها و انقلاب هايي به وقوع پيوست كه روي يزيد را سفيد نموده است!!؟ و يقين حاصل شد كه در هر عصري هزاران هزار يزيد مي تواند وجود داشته باشد. [2] .

حسين عليه السلام، نمونه و بيانگر وسعت صداقت و تحقق عزم استوار و ثبوت عقيده ي انساني است، در راهش هيچ مانعي و بازدارنده اي قرار نمي گيرد، او خود و نزديكان و دوستانش را در راه ايمان و دفاع از آن فدا كرد... و با تقديم شهدا به ابديت مطلق پيوست.



پاورقي

[1] پدر حنظله در احد به شهادت رسيد، و پيامبر فرمود: فرشتگان او را غسل دادند. عبدالله بن حنظله در واقعه‏ي «حرة» با پسر 8 ساله‏اش در سال 63 ه به مقام رفيع شهادت نايل آمد. و مي‏گفت: بخدا سوگند بر يزيد خروج نکرديم تا آن جا که بيم داشتيم که از آسمان مورد تهاجم سنگهاي آسماني قرار گيريم (عذاب الهي).

[2] در سال 1970 روزنامه‏هاي بين المللي گزارش دادند که: نيروهاي امريکايي، قريه‏ي «سونگ» در ويتنام را محاصره و تمام ساکنين آن را با شليک گلوله به قتل رساندند و دراين حادثه‏ي اسفناک به کودک و حتي زن و پير و عاجز نيز رحم نکردند، در صورتي که يک نظامي در ميان آنان نبود. و در سال 1973 روزنامه‏ها نوشتند: نيروهاي پرتغالي در موزامبيک شکم زنان حامله را دريده تا به اصطلاح خراب کاران جديدي تولد نيابند، زنها و کودکان و پيران را جمع کردند و آنها را بنام دفاع از تمدن اروپايي به آتش مي‏کشيدند!... چه فرقي است ميان اين تبهکاريها و تبهکاريهايي که در حادثه‏ي جانگداز کربلا به وقوع پيوست؟ (مترجم).