بازگشت

نماز


هر انساني در زندگي: غمها و رنجهايي دارد، كه گريزي از آن نيست اما گه گاه تلاش مي كند تا به گونه اي با خواندن روزنامه يا گزارشي، يا نوشيدن چاي و قهوه خود را تسلي و تشفي بخشد، يا غم و درد را با دوستي كه خوب به سخنان و مكنونات قلبي اش گوش فرا مي دهد، و با او همگامي و همدردي و غمخواري مي كند، در ميان گذارد.

اما دوست داران خدا، كه بسيار اندك اند، از دنيا و غمهاي آن به سوي نماز مي گريزند، چرا كه با نيايش، احساس مي كنند كه در كنف الطاف الهي قرار گرفته اند و به طور يقين تنها به سمت خداوند مي گرايند كه مال و فرزند، آنها را از خدايشان غافل نمي سازد. و جاه و مقام آنها را از ياد خدا باز نمي دارد.

در حديث آمده است: «وقتي بر پيامبر كاري دشوار مي شد، و امري بر او شدت مي گرفت، نماز مي خواند.» و در جائي ديگر مي فرمايد: «روشني چشم من در نماز است.» يعني چشمش آن چه را اشتياق داشت، مي نگريست. و از او نقل شده كه همواره مي فرمود: «با اذان يا نماز ما را آرام و راحت كن، اي بلال.» نماز دوستان خدا با تمامي شيريني و حلاوتش همان چيزي است كه خداوند در قرآن عنايت فرموده:

(ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر. عنكبوت / 45)

: نماز بازدارنده ي از فحشاء و زشتي است.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نماز را به نهري كه انسان روز و شب پنج بار در آن خويشتن را شستشو دهد، و از پليدي و كثافت بر او چيزي نماند، تشبيه كرده است. اما نمازي كه ما زبان خود را در اداي آن حركت مي دهيم، و قلوب خويش را به سمت متاع و كالاي بي ارزش دنيا متوجه مي گردانيم، هيچ گاه بازدارنده از فحشا نبوده و پليدي و كثافت را تطهير نمي كند.


در حديث نقل شده است كه: «هر كس دو ركعت نماز گزارد و در وجودش گناهي حادث نشود، خداوند گناه گذشته او را ببخشايد».

نماز حسين عليه السلام تماما چون خود او پاك و مطهر و فاقد هر گونه آلايشي بود، كه در آن جز شوق و اشتياق و اقبال ديده نمي شد، و يكي از مناظر بسيار زيباي حركت حسين عليه السلام كه شأن نماز و عظمت آن را در وجودش مي فهميم، در همان لحظات حساس روز عاشورا است، كه به وقت فرارسيدن وقت نماز، در حالي كه برخلاف محاصره ي شمشيرها و نيزه ها و تيرهايي جانكاه و تشنگي و گريه زنان و شيون اطفال با شور و متانتي وصف ناپذير كمر همت به اقامه ي نماز مي بندد. گويي در خانه ي خداست آن جا كه حجاج بيت الله الحرام در حال حج و زيارتند...اين چنين است كه به سوي خدا و عبادت او پناه مي برد، و از تمامي غمها و اندوه ها رها مي شود. و اين ناشي از تكيه و توكل و اطمينان به اوست. چرا كه در حديث قدسي وارد شده: «انا عند ظن عبدي بي»: من در آستانه ي گمان بنده ي خود حضور دارم.