بازگشت

انگيزش آگاهي مردمي


او در روز هشتم ذي الحجه قبل از آن كه اعمال حج را به پايان رساند، حج را مبدل به عمره كرد و از سرزمين حرم خارج شد، او زنان و كودكان معصوم خود را برداشت، و از برابر سيل حج گزاران گذشته راه بيابان را در پيش گرفت. و اين نه تنها در تاريخ اسلام بلكه در تاريخ عرب هم سابقه نداشت كه كسي در روز هشتم قبل از پايان دادن به عمل حج از حريم حرم خارج شده و به نقطه اي ديگر شتابد ولي...

ولي ناگهان مكه وحشت زده سر از خواب برمي دارد، و حسين عليه السلام نواده ي پيغمبر را در ميان خود نمي بيند، آنها كه ديروز همچون پروانه اي شيدا به دور شمع وجودش گردش مي كردند، امروز خود را بدون محور مي بينند.

مردمي كه از بيابانهاي دور دست آمده و قلب و دلشان نيز مانند بيابان پاك و پاكيزه بود، به اين دل خوش بودند كه مراسم حج را امسال تحت سرپرستي و رهبري فرزند پيغمبر خود انجام مي دهند، آنها از هر گونه فعاليتهاي پشت پرده سياسي بي خبر بودند، دل آنها مانند سينه ي خوش رنگ آسمان صاف و درخشنده بود، به راستي مؤمن و علاقمند به دودمان پيغمبر بودند، ولي نمي دانستند كه در پشت پرده ي شوم سياست چه فعاليت هاي نابكارانه اي عليه نور چشم پيغمبر، همان پيغمبري كه سعادت و عظمت را از آسمان برايشان آورده بود، در شرف تكوين است. مي بايست اين افكار دست نخورده صحرا، كه تبليغات مسموم و زهرآگين معاويه و يزيد تاريك و سياهشان نكرده بود، بيدار شود، از جريان حوادث باخبر گردد، و دودمان اموي را همان طور كه هست بشناسد؛ باشد كه اين افكار شعله گيرد و در پرتو شعله هاي مقدس خود، اين دودمان كثيف و آلوده به ننگ را بسوزاند.

حسين عليه السلام با خروج ناگهاني خود از مكه پرده ها را به عقب زد و مردم را با اوضاع و احوال سياست آشنا نمود، وقتي كه از او علت خروج را سؤال كردند؛ گفت مي بينم كه تروريست هاي شام، با شمشيرهاي برهنه اي كه به زير احرامي هاي خود پنهان كرده اند، قصد جان مرا دارند، مي خواهند تا در اين حرم پاك الهي خون مرا ريخته؛ و حرمت حرم را براي هميشه نابود سازند.


اين خبر هيجان انگيز به صورت طوفاني مدهش راه خود را به ميان قلبها و دلهاي مردم باز كرده به جلو مي رفت و تنفر و انزجار شديدي نسبت به دستگاه يزيد از خود به جاي مي گذاشت.

و حسين عليه السلام موفق شد با اين عمل ساده و ماهرانه؛ آتش هيجان و آگاهي و انقلاب را در مكه نيز برانگيزد.