بازگشت

شعار دادخواهي


به هنگام ورود او به كوفه، رژيم سياهكار اموي به خاطر به راه انداختن فاجعه ي جانسوز كربلا در افكار عمومي رسوا شده و كنترل عراق را از دست داده بود؛ و آنجا بوسيله كارگزاران «عبدالله بن زبير» اداره مي شد.

مختار با نقشه ي به دست گرفتن قدرت و امكانات، وارد كوفه شد؛ به همين جهت هم به هر جا كه مي رسيد، مردم را به سوي هدف ها و آرمانهاي خويش فرامي خواند و هر كجا گوش شنوايي مي يافت، به سبك شورانگيزي و شوق آفريني نويد نجات و


پيروزي مي داد و شعارش نيز عمل به مقررات آزادمنشانه و انسان دوستانه ي قرآن و زنده ساختن سبك و سيره ي پرجاذبه ي پيامبر در جامعه و ديگر گرفتن انتقام از كشندگان خاندان رسالت و ياران عدالتخواه آنان به دستور كهنسال ترين مرد بني هاشم، «محمد حنفيه» بود. و مي كوشيد تا بدينوسيله هم دوستداران اهل بيت را زير پرچم خويش گرد آورد و هم ديگر مخالفان استبداد و اختناق رسوا و بي آبروي اموي را.

او در برابر خويش دو رقيب نيرومند مي نگريست: يكي گروه توابين كه به رهبري سليمان بن صرد خزاعي متشكل شده و در اين انديشه بودند كه بر قاتلان خاندان رسالت و مخالفان راه مترقي و خداپسندانه آنان يورش برند و تا شام پيش روند،، و ديكتاتوري خشونت كيش و عوامسالار حاكم را واژگون سازند و؛ ديگر كارگزاران و ياران ابن زبير را.

او بسيار كوشيد كه گروه توابين را به كنترل خويش درآورد، اما در آن مرحله موفق نشد و آنان قيام خويش را آغاز كردند و با بيرون رفتن آنان از كوفه، براي پيكار با سپاه شام، كارگزاران ابن زبير، مختار را به زندان افكندند.

او در زندان، شب و روز در انديشه ي قيام بود كه توابين پس از پيكاري سخت و شجاعانه در مرز عراق و شام و شهادت پيشواي خود سليمان و گروهي از همراهانشان به كوفه بازگشتند.

و او كه پيش از حركت توابين بارها آنان را به بيعت با خويش فراخوانده - و گفته بود كه سليمان با همه ي خوبي ها و نقاط قوت و ايمان و تقوايش از مسائل نظامي و سياسي، آگاهي بسياري ندارد و يارانش را به كشتن خواهد داد - اينك با استفاده از فرصت و غليان عواطف و احساسات، نامه اي از زندان به آنان نوشت و در آن ضمن نثار درود و سلامي گرم بر روح تابناك سليمان بن صرد و ياران قهرمان و شهيدش، و پس از لعنت و نفرين بسيار بر سياهكاران اموي و كشندگان حسين عليه السلام و ياران فداكار و پراخلاص و اصلاح طلب آن حضرت، به بازماندگان توابين تسليت گفت و به آنان نويد پيروزي نزديك داد و خاطرنشان ساخت كه؛ او از سوي «محمد حنفيه» دستور يافته است تا پس از فراهم آوردن نيرو و امكانات لازم، انتقام خون شهيدان كربلا را از كشندگان آنان بگيرد.

نامه ي او، به سران و بزرگان توابين رسيد و چهره هاي سرشناس آنان، همچون:


رفاعة بن شداد،

عبدالله بن كامل،

عبدالله بن شداد،

سعد بن حذيفه،

يزيد بن انس،

احمر بن شميط،

و مثني بن مخربه، پس از خواندن نامه ي مختار و مشورت در مورد او و نامه اش، به او وعده ي همكاري و همياري دادند و پيام محرمانه اي برايش فرستادند كه در اين راه دوشادوش او پيكار خواهند كرد و براي نشان دادن عزم خويش به همكاري در راه پيكار با كشندگان حسين عليه السلام و بقاياي نظام سياهكار اموي در صورت تمايل او، حاضرند به زندان يورش برند و راه نجات او را هموار سازند.

اما مختار ضمن سپاس و قدرداني گرم از پيام آنان، بطور محرمانه به آنان اطلاع داد كه نامه اي به «عبدالله بن عمر» نوشته و از او خواسته است تا وسيله ي رهايي اش را فراهم سازد و همين روزها از زندان آزاد مي شود و كار قيام را پي مي گيرد و از آنان خواست تا آماده كارزار شوند.