شوراي صحرا
روزي سختي بود و شمار دشمن بسيار و امكانات و ساز و برگ شان فراوان.
در اندك حركتي كه دست داد، شوراي صحرا تشكيل شد و گروهي پيشنهاد كردند كه ديگر بايد عقب نشيني كرد و دگرباره به تجديد نيرو و فراهم آوردن امكانات پرداخت، مباد كه مشعل مبارزه خاموش گردد.
اين ديدگاه پذيرفته شد، جز اينكه گفتند: نبايد از برابر دشمن عقب نشست، تا خيره سري اش افزون گردد كه در اين صورت، ما را رها نخواهد ساخت و يك نفر جان سالم به در نخواهد برد. بايد به هر قيمتي است روز را قهرمانانه تا فرارسيدن تاريكي شب جنگيد و آن گاه كه دو نيرو به قرارگاه خويش رفتند، عقب نشست.
و بدين سان با فرارسيدن تاريكي شب و بازگشت دو نيرو به لشكرگاه خويش، براي فردا، بازمانده ي نيروي توابين به رهبري «رفاعه» براي ادامه مبارزه به سوي كوفه بازگشت.
اما چنان رعب و هراسي بر دل دشمن افكنده بود كه جرئت تعقيب آنان را به دل راه نداد و مشعل پيكار با استبداد ددمنش اموي را افزون تر ساخت. و آنان پس از بازگشت به شهر و ديار خويش و دست همكاري سپردن به مختار به تعقيب و كيفر شديد قاتلان حسين عليه السلام و يارانش در عراق و شام پرداختند. [1] .
پاورقي
[1] در نوشتن اين بخش بيشتر از اين کتابها بهرهور بودهايم:
الف: تاريخ طبري، ج 5، ص 600 - 551؛
ب: تاريخ طبري، ج 6، ص 80 - 5؛
د: کامل ابن اثير، ج 4، ص 200 - 158؛
ه: بحارالانوار، ج 45، ص 350.
و: سفينة البحار، ج 1، ص 452.
ز: اولين تاريخ کربلا، به همين قلم.