بازگشت

در سوگ پدر


از پدرم - كه رحمت خدا بر او باد - روايت شده است كه: چهارمين امام نور، زين العابدين عليه السلام با آن همه بردباري و پايداريش كه از كوه هاي سر به آسمان ساييده و ريشه دار، استوارتر و پايدارتر بود، و با آن شكيبايي وصف ناپذيرش كه كسي به شكيب آن حضرت نمي رسيد، در برابر مصيبت سهمگين شهادت پدر بسيار گريان و بي تاب بود و از اين فاجعه ي بزرگ سخت مي ناليد و هماره به بارگاه خدا شكايت مي برد!

آن حضرت چهل سال با ديدگاني اشكبار و قلبي داغدار بر اين رويداد غمبار مي گريست و شبانه روزش به روزه داري و شب زنده داري مي گذشت!

هنگامي كه غذا براي افطارش حاضر مي شد، از شهادتگاه پدر و شهيدان به خون خفته ي كربلا ياد مي كرد و مي فرمود:

آه از غم و اندوه!

اي واي بر اين مصيبت!

و زمزمه مي كرد و اشك مي ريخت و اين جمله را بر زبان مي آورد كه: واكربلاه!

و نيز مي فرمود:


«قتل ابن رسول الله جائعا!

قتل ابن رسول الله عطشانا!»

فرزند گرانمايه ي پيامبر گرسنه به شهادت رسيد!

پسر پيامبر را با لب تشنه كشتند! و آنقدر مي گريست كه گريبان جامه اش اشك آلود مي گرديد!