بازگشت

در سوگ او بايد اين گونه سرود


«مرزباني» آورده است كه «ابورمح»، شاعر آزاديخواه و روشنفكر بر محفلي وارد گرديد كه گروهي از جمله فاطمه دخت آزاده و ستم ستيز حسين عليه السلام، در آنجا بود و از اين شاعر خواسته شد تا در سوگ سالار شايستگان چيزي بخواند. او در برابر خواسته ي آنان چنين سرود:



اجالت علي عيني سحائب عبرة

فلم تصح بعد الدمع حتي ارمعلت...



ابرهاي باران خيز بر گستره ي ديدگانم سايه افكنده و جولان مي دهد...

بر خاندان گرانمايه ي محمد مي گريد و هر آنچه بر آن عدالتخواهان و آزادگان بگريد ناچيز و اندك است.

آن آزادمردان روزگار كساني بودند كه به هنگام ستم و بيداد رژيم اموي بر آنان،


در برابر تهاجم و تجاوز دشمن، شجاعانه ايستادند و حق شمشير ستم سوز خود را ادا كردند.

بي گمان شهادت شهيد گرانقدر نينوا از فرزندان هاشم، گردن ها و سرهاي بسياري از قريش را فرود آورد و گرد و غبار ذلت بر چهره ي آنان نشست.

هنگامي كه سروده ي غم انگيز او به اينجا رسيد، دخت ارجمند و دانشور حسين عليه السلام فرمود: هان اي «ابارمح»! تو در سوگ پيشواي آزادي اين گونه شعر مي سرايي؟

پرسيد: پس چگونه بسرايم سرورم؟

فرمود: بگو «اذل رقاب المسلمين فذلت.»

و بي گمان شهادت شهيد نينوا، از دودمان هاشم است كه كشته شدن او نسل هاي مسلمان را به ذلت كشيد و آنان در برابر اين فاجعه ي بزرگ ذلت زده شدند؛ چرا كه هدف هاي اصلاح طلبانه، عدالتخواهانه و بشردوستانه ي پيشواي آزادي، نه از آن يك خاندان، يك نسل و يك جامعه كه جهاني و جاودانه بود و براي نجات و آزادي عصرها و نسل ها.

او گفت: به ديده منت، از اين پس در مورد حضرت حسين جز به گونه اي كه روشنگري كرديد، سروده اي نخواهم سرود.