بازگشت

فرود كيفر و بلا بر كشندگان حسين


پس از شهادت حسين عليه السلام براي خريد گندم به روستاهاي كربلا رفتيم و در آنجا به مردي از قبيله ي «طي» وارد شديم.

در آنجا ضمن گفتگو، سخن از كشندگان حسين عليه السلام به ميان آمد و ما همان گونه كه بر سر سفره بوديم، خاطر نشان كرديم كه همه ي آن تبهكاران و ظالماني كه در كشتن پسر پيامبر دست داشتند، به بدترين شيوه، به كيفر كار خود رسيدند و خدا آنان را نابود ساخت!

مرد سالخورده اي كه بالاي سر ما ايستاده بود، با شنيدن اين سخن، گفت: اين گفتار از دروغهاي شما مردم عراق است؛ به خداي سوگند كه من با كشندگان حسين بودم و اينك اينجا ايستاده ام، در اين روستاها، نه كسي از من ثروتمندتر است، و نه هيچ بلا و گرفتاري گريبانم را گرفته است!

ما از غذا دست كشيديم و در همان حال روغن چراغي كه اطاق را روشن مي كرد، رو به پايان بود و رفت كه خاموش گردد، اما آن مرد سالخورده جلو رفت و كوشيد تا با انگشت خويش، فتيله ي چراغ را رديف نموده و به آن روغن بريزد كه يكباره انگشت او آتش گرفت! بي اختيار انگشت خود را به دهان نزديك كرد تا خاموش سازد، كه به ناگاه ريشش شعله ور گرديد! به طرف آب دويد تا خود را به آب افكند و از آتش رها سازد، اما تلاشش بيهوده بود و جاي مناسبي نيافت؛ و به خداي سوگند، خود مي ديدم كه از فرق سر تا نوك پا آتش گرفت و به گونه اي سوخت كه تنها مشتي زغال و خاكستر از او بر جاي ماند! [1] .


پاورقي

[1] بحار، ج 45، ص 307، ح 7.