بازگشت

بازگشت به شهادتگاه حسين


كاروان اسيران پس از رساندن پيام انسانساز شهادت پيشواي شهيدان و ياران فداكارش به عصرها و نسلها، و پس از انگيزش مردم استبدادزده و خمود، سرانجام شام را به قصد مدينه ترك كرد و در سر راه خويش در كربلا فرود آمد!

هنگامي كه كاروانيان در شهادتگاه حسين عليه السلام پياده شدند، خاندان و فرزندان او با جابر بن عبدالله و گروهي از بني هاشم روبرو شدند كه درست در همان روز به زيارت پيشواي آزادي آمده بودند؛ و بدين سان اين دو گروه و اين دو كاروان كوي حسين، با موجي از غم و اندوه و آه و ناله ي جانسوز در آن سرزمين گرد آمدند و بر اين سوگ سهمگين و مصيبت بزرگي كه جگر همه ي دوستداران حق و عدالت را سوزاند و همه ي دلها را داغدار ساخت، به سوگواري و عزاداري پرداختند و با ديدار يكديگر داغشان تازه شد.

[دخت فرزانه ي فاطمه عليهاالسلام هنگامي كه به شهادتگاه برادر رسيد، از شدت اندوه، دست برد و گريبان چاك زد و با دلي آكنده از غم، ناله اي جانگداز سر داد كه:

«وآ أخاه!

وآ حسيناه!...»

اي واي! اي نازنين برادر!

آه! اي حسين عزيز!


واي! اي محبوب دل پيامبر خدا!

داد! اي فرزند ارجمند مكه و مني!

اي پسر گرانمايه ي فاطمه ي زهرا!

اي پسر گرانقدر علي مرتضي!

جان برادر! منم خواهرت، زينب!...

و آن گاه آنقدر ناله كرد تا بيهوش گرديد و خود را بر روي آن قبر منور افكند.