بازگشت

سخني كوتاه و موج انگيز


در اين هنگام دخت سرفراز حسين، «فاطمه» روي سخن را به يزيد كرد و با شهامتي شگرف ندا داد كه: هان اي يزيد! اينان دختران پيامبر خدا هستند كه به اسارت كشيده شده اند!

«يا يزيد! بنات رسول الله سبايا! فبكي الناس و بكي اهل داره حتي علت الأصوات.»

از سخن بلند و انديشمندانه ي او همه به گريه درآمدند و كار به جايي رسيد كه خاندان يزيد نيز گريه سر دادند؛ به گونه اي كه صداي گريه در بارگاه اموي طنين افكند.

امام سجاد عليه السلام در حالي كه غل و زنجير بر گردن داشت، رو به «يزيد» كرد و فرمود: هان اي يزيد! آيا به من اجازه مي دهي تا سخني بگويم؟

او پاسخ داد: بگو! اما درست بگو!

فرمود: من در جايگاه و شرايطي ايستاده ام كه جز براساس حق و عدالت، سخني نخواهم گفت، و جز اين براي چو مني هيچگاه نزيبد.

و آن گاه فرمود: هان اي يزيد! در مورد پيامبر چه مي پنداري، اگر ما را در غل و زنجير بنگرد؟

«ما ظنك برسول الله لو رآني في غل؟»

يزيد پاسخي نداشت؛ از اين رو به درباريان رو كرد و گفت: اين غل و زنجير را از گردن اينان وانهيد!

سر مقدس حسين عليه السلام در برابر يزيد

آن گاه سر منور حسين عليه السلام را در برابر «يزيد» نهادند و بانوان را پشت سرش قرار دادند تا به آن سر نوراني ننگرند و سر پيشواي آزادي را نبينند، اما يادگار ارجمند سالار شايستگان، «علي»، آن سر مقدس را ديد و پس از آن، در تمامي عمرش از غذايي كه از سر و مغز جانداران درست مي كنند، نخورد.


«عبد الملك بن مروان» آورده است كه وقتي سر مقدس حسين عليه السلام را به بارگاه يزيد آوردند، او، رو به آن سر نازنين كردو گفت: اگر ميان تو و پسر مرجانه پيوند خويشاوندي بود خواسته ات را مي پذيرفت و با تو وارد جنگ نمي شد؛ و آن گاه به خواندن اين شعر پرداخت كه:



نفلق هاما من رجل أعزة

علينا و هم كانوا أعق و أظلما



سرهاي كساني را شكافتيم كه براستي توانمند و شكست ناپذير و عزيز بودند، اما چه بايد كرد كه آنان با نشر و پخش انديشه ي عدالتخواهانه و اصلاح طلبانه ي خويش و مبارزه بر ضد قدرت بي چون و چراي ما، حق ناشناس تر و خطرناكتر مي نمودند و با ما سر سازش نداشتند.

و امام سجاد عليه السلام با ديدن سر نوراني پدر، به تلاوت اين آيه ي شريفه پرداخت كه:

«ما أصاب من مصيبة في الأرض و لا في أنفسكم الا في كتاب من قبل أن نبرأها ان ذلك علي الله يسير» [1] .

«هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در جانهاي شما به شما نمي رسد جز آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابي ثبت است؛ اين كار بر خدا آسان است.»


پاورقي

[1] سوره‏ي 57، آيه‏ي 22.