بازگشت

نداي آسماني در مدينه


از تاريخ بلاذري آورده اند كه: هنگامي كه سر مقدس پيشواي آزادي به مدينه رسيد [1] فرياد ضجه و شيون بود كه از هر سو به آسمان برمي خاست. در آن ميان «مروان» بار ديگر از كينه ي ديرين خويش از اسلام و خاندان عدالتخواه رسالت پرده برداشت و گفت:

گارد خلافت چنان ضربت بيرحمانه و سهمگيني بر حسين و يارانش وارد آورد كه پايه هاي نظام اموي را براي مدتي استوار ساخت.

و آن گاه چوبدستي شوم خويش را برگرفت و با اشاره به چهره نورافشان حسين عليه السلام، از شهادت او شادماني كرد و گفت: هان اي حسين! در دست من چه زيبا و خوش نما هستي و چهره ات گلگون است و گونه هايت سرخ و ارغواني؛ وه كه دلم از كشته شدن تو آرامش يافت!

و نيز آورده اند كه به هنگام رسيدن سر مقدس حسين به مدينه، اين ندا از آسمان شنيده مي شد كه:

«يا من يقول بفضل آل محمد...»

هان اي كسي كه از برتري و والايي خاندان محمد سخن مي گويي! پيام ما را با تلاش و كوششي خستگي ناپذير به همه ي مردم برسان! به همگان بگو كه بيدادگران سياهكار اموي بزرگمردي را كشتند كه هم خود بهترين آفريده ي پروردگار بود، و هم از نظر ريشه و تبار بسيار ارجمند و بزرگ بود.

او پسر برترين انسان ها در آسمان و زمين بود، و فرزند پيامبري، كه درهم كوبنده بت ها و بتكده هاي رنگارنگ بود.

خاورها و باخترها نيز بر او گريستند و مردم پيش از آنها با زبان و فرهنگ و واژه هاي گوناگون در سوگ او ناله زدند.



پاورقي

[1] از ديدگاه پاره‏اي سر مقدس حسين عليه‏السلام را به مدينه آوردند.