بازگشت

من ياري حسين را برگزيده ام


و آن گاه نوبت به قهرمان ديگري رسيد و اين بار «يزيد بن مهاجر» به ميدان آمد و در پيكاري دليرانه و رزمي بي امان، پنج تن از سپاه اموي را هدف تيرهاي خود قرار داد و از پا درآورد. او در همانحال با طنين افكن ساختن اين اشعار شورانگيز بسان


شيري به دشمن حمله مي برد كه:



أنا يزيد و ابي المهاجر

كأنني ليث بغيل خادر



يا رب اني للحسين ناصر

و لابن سعد تارك و هاجر



من «يزيد» هستم و پدرم «مهاجر» است و در شهامت و شجاعت بسان شيري هستم كه در بيشه است.

پروردگارا، من ياري رسان و ياري دهنده حسين هستم و پسر «سعد» را وانهاده و از راه بيدادگرانه ي او دوري گزيده ام.

گفتني است كه «يزيد بن مهاجر» كه به «ابوشعثا كندي» شهرت داشت، از تيراندازان نامدار عرب بود و كمتر تيرش به خطا مي رفت.

[او نخست در سپاه اموي بود، اما پس از شنيدن سخنان انسانساز و دعوتهاي روشنگرانه حسين عليه السلام و تلاش و درايت بي نظير او در راه دوري جستن از جنگ و درگيري و پيشنهاد مسالمت و گرايش به حق و عدالت به «ابن سعد»، و آن گاه ديدن حق ستيزي او و سپاه اموي، خود را به اردوگاه نور و اصلاحات رسانيد و در صف ياران حسين عليه السلام قرار گرفت؛ و آن حضرت نيز به پاس حقگرايي و توبه اش ببارگاه خدا، او را دعا كرد و نيايشگرانه رو ببارگاه خدا گفت:

«اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة» [1] .

بار خدايا او را در تيراندازي و جهادش، استواري و توانمندي بخش و بهشت پرطراوت و نعمت را پاداش او قرار ده!

او در روز عاشورا به سه شيوه نبرد كرد:

نخست سواره پيكار كرد تا مركبش را پي كردند.

آنگاه از آنجايي كه تيراندازي ماهر بود، دشمن را هدف تيرهاي خود قرار داد.

و سرانجام با شمشير بر سپاه اموي تاخت و جنگيد تا عروس شهادت را در آغوش گرفت.]


پاورقي

[1] طبري، ج 7، ص 355؛ أمالي صدوق، مجلس 30.