بازگشت

سخنان آتشين حر


بدين سان «حر» به ميدان بازگشت، اما اين بار به طرفداري از حق و عدالت و ديدگاه و برنامه اصلاح طلبانه پيشواي آزادي و به رويارويي با تاريك انديشي و خشونت طلبي و ظلمت و بيداد حاكم به روشنگري پرداخت.

او هنگامي كه در برابر دشمن قرار گرفت خروشيد كه:

«يا اهل الكوفة! لامكم الهبل أدعوتموه حتي اذا أتاكم خرجتم تقاتلونه و تمنعونه الماء الذي تشربه الكلاب و الخنازير، لا سقاكم الله الماء...»

هان اي مردم كوفه! مرگتان باد، و مادرانتان سوگوارتان.

آيا اين بنده ي شايسته و وارسته ي خدا و بزرگ مدافع حقوق و امنيت و آزادي بندگان او را بدينجا دعوت كرديد، تا آن گاه كه براي اصلاح امور امت آمد، او را تسليم بيدادگران كنيد؟

شما مدعي بوديد كه به همراه او در راه حق پيكار خواهيد كرد، اما اينك تجاوزكارانه براي كشتن او آماده شده ايد؟

شما او را در اينجا از رفتن بازداشته و در برابر بزرگواري و گذشت و مسالمت او، وي را در اينجا نگاه داشته، از هر سو او را محاصره كرده ايد تا از رفتن او به هر نقطه اي از اين سرزمين گسترده ي خدا جلوگيري كنيد و او را كه در حقيقت پيشواي آزادگان و توحيدگرايان است، اينك بسان اسيري به گروگان گرفته ايد؛ به گونه اي كه نه امكان رفتن براي او مانده است و نه دفاع از خويشتن در برابر ضررها و خطرها و شرارتها.

شما ميان او و زنان و كودكانش با آب، فاصله افكنده و مانع ايجاد كرده ايد و اين آب جاري فرات را كه يهوديان و مسيحيان و آتش پرستان از آن مي نوشند و سگها و


خوكها در آن مي لولند، شما همين آب را نيز بر روي خاندان او بسته ايد! و اين خاندان او هستند كه تشنگي آنان را در كنار نهر فرات از پاي درآورده است.

راستي كه پس از پيامبر، چه زشت و ظالمانه با فرزندانش رفتار كرديد!!

خداي شما را در روز رستاخيز و آن تشنگي بزرگ سيراب نسازد.

هنگامي كه سخنان كوبنده و روشنگرانه ي «حر» به اينجا رسيد، سركردگان سپاه يزيد در وحشت از اثرگذاري سخنان آتشين او باراني از گلوله به سوي او باريدن گرفت و درس روشنگرانه ي آن قهرمان حقجو و توبه كار و آن آزادمرد آزاد انديش و آن دلاور صحنه ي كارزار را ناتمام گذاشت.