بازگشت

آيا كسي نيست كه از حقوق ما دفاع كند؟


[خورشيد خونرنگ عاشورا بالا آمده و به نيمه راه خويش به سوي مغرب نزديك مي شد، اما گردونه جنگ همچنان در گردش بود و دو نيروي آزادي و


استبداد به رزم بي امان خويش ادامه مي داد.

سپاه «عبيد» در مرحله ي نخست پيكار، با جنگ تن به تن، ضرباتي كاري خورد و از نظر رواني متزلزل گرديد، و با از دست دادن شماري از دژخيمان و آتش افروزان سبك مغز و خشونت طلب و افراطي خويش لرزه بر اندامش افتاد و از ترس، نقشه و شيوه ي جنگ را تغيير داد و هجوم سراسري و ناجوانمردانه و نابرابر را آغاز كرد.

نيروي مدافع اردوگاه عدالتخواه و اصلاح طلب كه از نظر شمار و ظاهر اندك، و طبق برخي آمارها كمتر از يك صدم نيروي مهاجم بود، با شهامتي وصف ناپذير و با پايمردي و فداكاري بي نظير و خيره كننده اي به دفاع قهرمانانه پرداخت و كار را بر يزيديان دشوار ساخت و انبوهي از آن تيره بختان تجاوزكار را به خاك هلاك افكند، اما خود نيز در اين مقاومت بي نظير تاريخ بشر، نيمي از ياران دلير خود را به بارگاه خدا هديه كرد.

زمين نينوا از خون ياران اصلاح طلب و آزاديخواه حسين عليه السلام گلرنگ گرديد، شمار پيكرهاي به خون خفته آنان به ده ها تن رسيد و خون و رنگ و بوي خون سراسر دشت و دمن را فرا گرفت و همه جا را گلرنگ و گلگون ساخت.]

يكي از گزارشگران بنام در اين مورد آورده است كه: هنگامي كه «عمر بن سعد» هجوم سراسري به اردوگاه نور را آغاز كرد و پي گرفت، پيشواي بزرگ آزادي نگاهي به پيكرهاي به خون خفته ياران انداخت و آن گاه محاسن سپيد و مبارك را به دست گرفت و فرمود:

«اشتد غضب الله علي اليهود اذ جعلوا له ولدا،

و اشتد غضبه علي النصاري اذ جعلوه ثالث ثلاثة،

و اشتد غضبه علي المجوس اذ عبدوا الشمس و القمر،

و اشتد غضبه علي قوم اتفقت كلمتهم علي قتل ابن بنت نبيهم،

أما و الله لا أجيبهم الي شي ء مما يريدون حتي ألقي الله و انا مخضب بدمي،

مغلوب علي حقي،

أما من مغيث يغيثنا؟


أما من ذاب يذب عن حرم رسول الله.» [1] .

خشم خدا بر يهود آن گاه شدت يافت كه آنان بر خداي يكتا فرزند تراشيدند و بر اين پندار موهوم خويش پاي فشردند.

و خشم خدا بر مسيحيان آن گاه سخت گرديد كه به جاي توحيدگرايي و يكتاپرستي به سه گانه پرستي گرايش يافتند.

و خشم خدا بر مجوسيان آن گاه شدت گرفت كه آنان به جاي خدا، خورشيد و ماه را پرستيدند. و خشم خدا بر اين قوم تاريك انديش و خشونت طلب آن گاه سخت شد كه با ادعاي دروغين اسلام خواهي و در ستار مسلماني بر ريختن خون پسر دخت سرفراز پيامبرشان همدست و همداستان شدند.

و آن گاه هدف شوم آتش افروزان و اراده ي شكست ناپذير و استوار و پولادين خود و ياران توحيدگرا و پروا پيشه اش را بر پايمردي و فداكاري و ايستادگي و شهامت تا ديدار خدا و به خفت كشيدن استبداد و ارتجاع را بار ديگر يادآور شد و فرمود:

بهوش باشيد! به خداي سوگند من به ذره اي از خواسته هاي ظالمانه و زورگويانه ي آنان جواب مثبت نخواهم داد و در برابر ستم و دجالگري خواهم ايستاد تا در حالي كه در دفاع از حقوق خويش به خون نشسته و به خون رنگين شده باشم به ديدار خدايم نايل آيم.

[هان! آيا فريادرسي نيست كه به فرياد ما، حق طلبان و ستم ستيزان، برسد؟

آيا كسي نيست كه از حقوق و امنيت و آزادي و حريم پيامبر و خاندانش دفاع كند؟]


پاورقي

[1] مقتل الحسين عليه‏السلام، عبدالرزاق المقرم، ص 239.