بازگشت

ما بر تنهايي شما اشك مي ريزيم


پس از شهادت آن مرد دعا و نماز، عبدالله و عبدالرحمن غفاري آماده دفاع از حق و عدالت و پيكار با سپاه ظلمت و بيداد شدند.

[آنان پيش از رفتن به سوي دشمن به حضور سالارشان شرفياب شدندو ضمن عرض سلام و اظهار ارادت تزلزل ناپذير و استوار خود به آن حضرت گفتند كه بسيار مايل هستند در راه اهداف والاي او و پيشاپيش آن حضرت تا سرحد شهادت در راه خدا جانبازي كنند.

حضرت حسين عليه السلام فرمود: درود بر شما، نزديكتر بياييد.

به آن حضرت نزديكتر شدند، در حالي كه از ديدگان اشك مي باريدند.

«فقال عليه السلام: يا بني اخي ما يبكيكما؟ فو الله اني أرجو أن تكونا بعد ساعة قريري العين؟»

حسين عليه السلام با دنيايي مهر و بزرگواري فرمود: فرزندان برادرم! چرا گريه مي كنيد؟ به خداي سوگند من اميدوارم شما ساعتي بعد ديدگانتان روشن و نورباران گردد و


به سعادت جاودانه و نيكبختي و بهشت خدا مفتخر گرديد، چرا گريه؟

«فقالا: جعلنا الله فداك و الله ما علي انفسنا نبكي ولكن نبكي عليك نراك قد أحيط بك و لا نقدر أن ننفعك.»

پاسخ دادند: خداي ما را فداي شما سازد! ما براي خودمان نمي گرييم بلكه بر تنهايي و مظلوميت تو مي گرييم؛ بر اين گريه مي كنيم كه شما را در محاصره ي دشمن تبهكار مي نگريم، اما قدرت و امكاناتي نداريم كه بتوانيم با گام بلند و مفيدي در راه شما، اين محاصره ي طغيانگرانه و ظالمانه ي استبدادي اموي را درهم شكنيم و شما را ياري كنيم.

«فقال الحسين عليه السلام: جزاكما الله يا بني اخي بوجدكما و مواساتكما اياي بانفسكما افضل جزاء المتقين....»

حسين عليه السلام فرمود: خداوند به خاطر مهر و همياري و فداكاريتان بهترين و برترين پاداش پرواپيشگان را به شما ارزاني دارد.]

آن گاه هر دو پيش آمدند و ضمن درود و سلام و وداع با حسين عليه السلام و كسب اجازه از آن گرانمايه ي عصرها و نسلها روانه ميدان دفاع و جهاد شدند. به هنگام حركت به سوي ميدان يكي از آنان چنين مي خواند:



قد علمت حقا بنوغفار

و خندق بعد بني نزار...



نسل و تبار «غفار» و پس از آنها دو قبيله ي «خندف» و «بني نزار» آگاه هستند كه ما در راه آرمانهاي والاي فرزند گرانمايه پيامبر دلاورانه كارزار خواهيم كرد و با شمشيرهاي آخته و نيزه هاي برنده ي خويش اين گروه زشت كردار و خشونت كيش را درهم خواهيم كوبيد.

و آن گاه خود را به صف هاي دشمن زدند و تا پاي جان پيكار كردند و پس از فداكاريهاي بسيار و دلاوريهاي تحسين برانگيز، سرانجام به شرف شهادت نايل آمدند. درود و مهر خدا بر آن دو باد.

و بدين سان پيكار تا برآمدن روز ادامه يافت.