بازگشت

سمبل بي نظير ايمان و يقين


و آن گاه اين گونه به سخنان خويش ادامه داد كه:

«ثم لا تلبثون الا كريث ما يركب الفرس، حتي تدور بكم دور الرحي، و تقلقون قلق المحور، عهد عهده الي أبي عن جدي، فاجمعوا أمركم و شركائكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة، ثم اقضوا الي و لا تنظرون، اني توكلت علي الله ربي و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربي علي صراط مستقيم.»

پس از اين پيمان شكني و پيوستن به صف بيدادگران و آتش افروزي براي


ظالمان، ديگر جز اندك درنگ و فرصتي نخواهيد يافت، و جامعه شما جز به اندازه فرصت سوار شدن پياده اي بر مركب نخواهد پاييد، چرا كه اين ميوه تلخ دگرگوني نامطلوب شماست كه به كيفر طبيعي عملكردتان، گردش آسياي روزگار شما را مي گرداند و بر گرد خود مي چرخاند و به اضطراب و نابودي سوق مي دهد.

اين آينده نگري و پيشگويي از آينده را پدر ارجمندم از نياي گرانقدرم، پيامبر خدا برايم آورده و از او به من خبر داده است. بنابراين به شما هشدار مي دهم كه در كار خود شتاب مورزيد، بلكه همدلان و همفكران خود را گرد آوريد و دست در دست همديگر نهيد و آن گاه كه فرجام كار برايتان روشن شد، تصميم ظالمانه خود را در مورد من پياده كنيد و به من مهلت ندهيد، چرا كه من بر خداي بي همتا كه پروردگار من و پروردگار شماست اعتماد كرده ام و بر آن هستم كه هيچ جنبنده اي نيست، جز اينكه او مهارش را به كف گرفته و هستي و حيات همه در كف قدرت او است. راستي كه پروردگار من بر راهي راست و بي انحراف است.

[خداوندا! قطرات بي شمار باران رحمت خويش را از آنان دريغ دار و سالهاي سخت و سوزاني بسان خشكسالي و گرفتاري سال هاي عصر يوسف بر آنان فرست و مردنمايي برده صفت از قبيله ي «ثقيف» را بر آنان مسلط ساز تا جام تلخ ذلت و حقارت را بيشتر بر كامشان فرو ريزد و سيرابشان سازد، و كسي را در ميانشان بدون چشيدن طعم تلخ كيفر كردار زشت شان وامگذار... چرا كه آنان ما را دروغگو شمردند و دست از ياري ما كشيدند و ما را در برابر ستم و بيداد تنها نهادند.

بار خدايا! تويي پروردگار ما، بر تو توكل و اعتماد نموديم، به سوي تو روي آورديم بر اين باور كه فرجام همه ي كارها بسوي توست.]

و آن گاه از شتر خويش پياده شد و به يكي از ياران، به نام «عقبة بن سمعان»، دستور داد آن حيوان را بر نقطه اي امن ببندد و اسب او را بياورد.