بازگشت

و اين هم آماده باش براي دفاع قهرمانانه


در اردوگاه نور و رستگاري نيز حسين عليه السلام بر اسب پيامبر سوار شد و ياران راه و رسم پرافتخار خويش را براي دفاع قهرمانانه آماده ساخت! آنان را - كه در شمار چهل و پنج تن سواره نظام و يكصد تن پياده نظام بودند - به سبكي جالب، نظام بخشيد و آن گاه فرمان آماده باش داد.

خود بر مركب نشست و به آنان دستور داد تا در اوج آمادگي دفاعي براي رويارويي با هر گونه تجاوز و شرارت دشمن، سراپا گوش و هوش باشند و خود بار ديگر گام به پيش نهاد و به سپاه اموي نزديكتر شد و به آنان فرمان سكوت و شنيدن داد [و دلسوزانه و پيامبرانه و خيرخواهانه و طبيبانه و مسالمت جويانه و اصلاح طلبانه درسي ديگر آغاز كرد و به نورافشاني ديگري پرداخت؛ بدان اميد كه با دم مسيحايي خويش مردگان و مسخ شدگان را زنده كند،

وجدان هاي خفته را بيدار سازد،

فطرت هاي خمود را به تحرك وادارد،

انديشه هاي غفلت زده را هشيار سازد،

مغزهاي دستكاري شده را اصلاح كند،

و آفت ها و ميكروب هاي مرگبار تعصب و دنباله روي كوركورانه از سردمداران، و فتنه جويي و انتقام كشي و تاريك انديشي و خشونت طلبي و شخص پرستي و آفت شرك و كيش شخصيت را از اعماق جان و روح آنان بزدايد... اي هزاران درود و سلام بر اين انديشه ي اصلاح طلبانه و اين منش بشردوستانه و اين مهر پيامبرانه.]

هنگامي كه سكوت همه جا سايه افكند، آموزگار عاشورا دگر باره زمام سخن را به كف گرفت و پس از ستايش خدا و سپاسگزاري شايسته و بايسته به بارگاه او و نثار


درود و سلام بر پيامبر و خاندان گرانمايه ي او و فرشتگان و پيامبران خدا با رساترين صداي خويش فرمود:

«تبا لكم ايتها الجماعة و ترحا، احين استصرختمونا و الهين فأصرخناكم موجفين، سللتم علينا سيفا لنا في أيمانكم، و حششتم علينا نارا اججناها علي عدوكم، فأصبحتم البا لاوليائكم ويدا عليهم لأعدائكم، بغير عدل افشوه فيكم، و لا أمل أصبح لكم فيهم...»

هان اي گروه بيداد پيشه!

مرگتان باد و ذلت و اندوه قرين تان.

آيا شمايان پس از اينكه با شور و شوق فراوان دست ياري طلبي به روي ما گشوديد و ما را به ياري خويش خوانديد، و آن گاه كه ما به دادخواهي شما پاسخ مثبت داده و بي درنگ و با احساس انساني به سوي شما شتافتيم و به ياريتان برخاستيم، اينك شمشيرهاي آخته اي را كه براي دفاع از برنامه هاي اصلاحي و نجات بخش و بشردوستانه و آزاديخواهانه ي ما بدست گرفته بوديد بر ضد ما بكار گرفتيد؟

آيا آتش ستم سوزي را كه ما بر ضد دشمنان خشونت كيش و سياهكار مشترك مان برافروخته بوديم، بر ضد ما شعله ور ساختيد؟! و در نتيجه به حمايت و پشتيباني دشمنانتان و بر زيان دوستان و پيشوايانتان بپا خاستيد! آن هم بي آنكه اين دشمن انحصارگر و خيره سر، عدل و دادي در جامعه ي شما حاكم ساخته باشد و بي آنكه هيچ اميد آينده ي بهتر يا نيكي و شايستگي براي تان در آنان به چشم بخورد، مگر اندك مال حرام و طعمه ي ناروايي كه به حلقوم شما ريخته اند و زندگي نكبت باري كه بدان چشم طمع دوخته ايد...

واي بر شما!

آيا شما سزاوار بلا نيستيد؟ كه از ما روي برتافته و از ياري ما - كه براي عدالت و آزادي بپا خاسته و از مرزهاي دين خدا دفاع مي كنيم - سر باز زديد. آن گاه كه شمشيرها در نيام، تيغها در غلاف و دلها آرام و رأي ها استوار و فكرها بي تشويش بود، شما آتش مبارزه را شعله ور ساختيد و مانند مور و ملخ از هر سو به جانب ما روي آورديد و بسان پروانه از هر سو فرو ريختيد.

رويتان سياه باد و خفت و ذلت قرينتان! اي بردگان امت،

و اي ته ماندگان گروه ها و احزاب تبهكار!

و اي پشت سر اندازندگان كتاب ارجدار خدا!


و اي تحريف كنندگان سخنان پيامبر!

و اي گروه گناهكاران و جنايت پيشگان!

و اي فرو افتادگان از دماغ شيطان!

و اي خاموش كنندگان شيوه و روش نوراني پيامبر!

آيا اين طغيانگران تبهكار و استبدادگر را ياري مي كنيد و دست از ياري ما برمي داريد؟

آري، به خداي سوگند كه اين فريبكاري و پيمان شكني در شمايان صفتي ديرين است. رگ و ريشه ي شما بر آن استوار گشته و شاخه هايتان بر آن پيوند خورده و در نتيجه شما پليدترين ميوه اي را مي مانيد كه در گلوي باغبان و نگهبان رنجديده اش گلوگير است و در كام تجاوزكاران غاصب، گوارا و لذت بخش.