بازگشت

آزموني ديگر


[در ساعتي ديگر از شب عاشورا بود كه حسين عليه السلام برادران و خاندان و يارانش را گرد آورد تا با آنان سخن گويد و از رويداد حماسه ساز فردا آنان را آگاه سازد و آنان را در برابر آزموني دشوار و سرنوشت ساز و انتخابي حساس قرار دهد تا آزادانه و آگاهانه راه خويش را برگزينند؛ و راستي كه آن گرانمايه عصرها و نسلها با اين آزادگي و آزادمنشي بي نظير خويش نشان داد كه پيشواي آزادي و عدالت به كدامين ويژگيها و ارزشها آراسته است و در بحراني ترين شرايط چگونه تحسين برانگيز و آزادمنشانه و بزرگوارانه و زيبا و بي نظير عمل مي كند؛ و ياران و بستگانش نيز فرصت يافتند تا در پرتو آن خورشيد روشني بخش و زندگي ساز و برانگيزاننده، جلوه كنند و وفاداري، شهامت، شجاعت، صفا، اخلاص، ايثار، فداكاري، ايمان، پروا، كرامت انساني، حريت، حق طلبي، و ديگر ارزشهاي انساني خود را در حساس ترين فراز تاريخ و پرشكوه ترين نمايشگاه آن به نمايش گذارند.]

حسين عليه السلام در آن شب آخرين بپا خواست و پس از ستايش خدا و سپاس و ثناي او، رو به ياران راه نمود و فرمود:

«... اما بعد، فاني لا اعلم لي اصحابا اوفي و لا خيرا من اصحابي، و لا اهل بيت ابر و لا اوصل من اهل بيتي، فجزاكم الله جميعا عني خيرا.

ألا و اني قد اذنت لكم فانطلقوا انتم في حل من بيعتي، ليس عليكم مني ذمام، و هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا، و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من اهل بيتي، و تفرقوا في سواد هذا الليل، و ذروني و هؤلاء القوم، فانهم لا يريدون غيري.»

خداي را به شايسته ترين صورت ستايش مي كنم و در خوشي ها و آسايشها و درد


و رنجها و سختيها، در برابر نعمت هاي گران و بي كرانه اش، او را سپاس مي گويم.

بار خدايا! تو را ستايش مي كنم كه ما خاندان را با ارزاني داشتن نعمت گران رسالت و نبوت، كرامت بخشيدي و گرامي داشتي و قرآن را بر ما آموختي و ما را به مقررات و برنامه هاي دين، آگاهي ژرف و همه جانبه بخشيدي و بر ما گوش شنواي حق، ديدگان حق نگر، و قلب حق پذير و روشن عنايت كردي و ما را از شرك گرايان قرار ندادي.

آن گاه پس از اين ستايش و سپاس به بارگاه او رو به حلقه ي ياران پاكباخته و خاندان پرشكوه خويش كرد و فرمود: واقعيت اين است كه من نه ياراني وفادارتر و پرمهرتر و بهتر از ياران خويش مي شناسم و نه خانداني شايسته كردارتر و پرمهرتر و پرفضيلت تر و از نظر پيوند، استوارتر از خاندان سرفراز خويش سراغ دارم. خداوند به همه ي شمايان پاداش نيك ارزاني دارد.

به راستي كه شما شايسته عمل كرديد و خوب حق و عدالت را ياري كرديد و راستي كه خوش درخشيديد!

ياران! بهوش باشيد كه به باور من از شرارت دشمن سياهكار به ظاهر، روزي جز فردا براي ما نخواهد بود و آنان با آغاز بامداد، جنگ تجاوزكارانه ي خويش را با ما آغاز خواهند كرد. به همين جهت اينك شما آزاد آزاد هستيد و من بيعت خويش را از شما برداشتم و به همگي اجازه مي دهم كه بي هيچ مانع و مشكلي برخيزيد و از اينجا دور شويد. از تاريكي شب كه شما را فراگرفته است، بهره جوييد و آن را مركب خويش سازيد و هر كدام از شما ياران، دست يكي از مردان خاندان مرا بگيريد و در اين سياهي شب به سوي شهر و ديار خويش برويد و جان خويش را برگيريد و از مرگ نجات دهيد، چرا كه سپاه شوم اموي تنها مرا مي خواهند و رأي مرا، در پي من هستند و نه ديگري، با من سر كارزار دارند و نه با كس ديگر. و آن گاه بار ديگر همه را دعا كرد.