بازگشت

سپاه حر و كاروان حسين


كاروان آزادي و آزادگي به راه خويش ادامه مي داد كه نزديكي منقطه اي به نام «قصر بن مقاتل» با پيشقراولان سپاه تجاوزكار اموي به فرماندهي حر روبرو شد؛ چرا كه «عبيدالله» با دريافت خبر حركت حسين عليه السلام به سوي عراق يك نيروي هزار نفري را به سركردگي حر به سرعت آراست و آنها را به رويارويي با كاروان نور گسيل داشت.


حر و همراهانش به كاروان حسين عليه السلام رسيدند و بي آنكه درگير شوند، به همراه آن تا «قصر بني مقاتل» [1] راه را پيمودند.

كاروان در آنجا براي استراحت بار بر زمين نهاد و پس از ساعتي حركت كرد.

يكي از ياران حسين عليه السلام به نام «جابر» آورده است كه: پس از حركت كاروان از اين منزلگاه، پيشواي آزادي كاروان را به راه «عذيب الهجانات» راه نمود و همان گونه كه در راه خويش گام مي سپرديم گويي حسين عليه السلام سر مبارك را كوتاه زماني بر روي زين اسب نهاد و خواب سبكي بر چشمانش راه يافت؛ هنگامي كه بيدار شد به خواندن اين فراز از آيه ي شريفه پرداخت كه:

«انا لله و انا اليه راجعون»

از آن حضرت دليل خواندن اين آيه را پرسيدم كه فرمود: هم اكنون لحظاتي سرم را بر زين اسب نهاده بودم كه خوابم برد و در آن حال نداگر و سواري را ديدم كه مي گويد:

«القوم يسيرون و المنايا تسير معهم.» [2] .

اين كاروانيان به شهادتگاه روانند و در حالي مي روند كه مرگ نيز به همراه آنان در حركت است.

كاروان به راه خويش ادامه داد و سپاه حر نيز راه كاروان و همراهي و نظارت بر حركت آنان را برگزيد و خود فرمانده ي سپاه عبيد، پيشاپيش حسين عليه السلام راه را مي پيمود و چنين مي گفت:



يا ناقتي لا تذعري من زجري

و شمري قبل طلوع الفجر... [3] .



هان اي شتر من! از تندي و فشار من در پيمايش راه و تيز راندن من هراس مكن و ناراحت مباش! و هر چه زودتر، پيش از سپيده دم براي حركت آماده باش و مرا به


سوي هدف حركت ده!

آري، بهترين سوارها و بهترين مسافران را حركت ده! تا آنان را به بزرگمردي برساني كه بزرگمنشي و گرانمايگي و بزرگواري در سرشت و نهاد و نژاد و تبار و راه و رسم او سرشته شده است.

ما را به مرد ارجمندي برساني كه سالار و آزادمرد و داراي قوت قلب و علو روح و سعه ي صدر وصف ناپذيري است، و خدا او را براي روشنگري راه مردم و اصلاح امور جامعه و زدودن آفت هاي رشد و ترقي و موانع كمال و انجام بهترين و پرشكوه ترين كار به اينجا آورده و او را بدان پاداش داده است. [4] .


پاورقي

[1] پاره‏اي «قصر مقاتل» و پاره‏اي ديگر «قصر أبي‏مقاتل» و برخي نيز «قصر بني‏مقاتل» نوشته‏اند. معجم البلدان، ج 4، ص 364؛ مراصد الاطلاع، ج 3، ص 1100.

[2] الکامل في التاريخ، ج 4، ص 51.

[3] اين سروده را پاره‏اي به «حر» نسبت داده‏اند، اما مشهور اين است که از آن «طرماح» مي‏باشد؛ و ممکن است بگوييم «حر» نيز سروده‏ي «طرماح» را زمزمه کرده است، که اين نيز با موقعيت و جايگاه او - که هنوز فرماندهي ستوني از سپاه استبداد را به عهده داشت و به اردوگاه آزادي نپيوسته بود - نمي‏سازد.

[4] لازم به يادآوري است که اين شعر در منابع مختلف از شاعر و روشنفکر عرب، طرماح روايت شده و مفهوم آن نيز با شرايط «حر» سازگار نيست.