بازگشت

پس چه باك از شهادت؟


باز هم كاروان شور و ايمان به راه خويش ادامه داد تا در نيمه هاي روز به منزلگاهي به نام «ثعلبيه» رسيد.

در آنجا بود كه حسين عليه السلام در حالي كه سر بر زانو نهاده بود اندكي به خواب رفت و بيدار شد و فرمود:

«قد رأيت هاتفا يقول: أنتم تسرعون و المنايا تسرع بكم الي الجنة.»

درست در همين لحظات كه چشمانم به خواب رفت، ندا دهنده اي را ديدم كه مي گويد: شما اي كاروانيان! آري، شما! به سوي كوي شهادت شتاب مي كنيد و مرگ نيز شما را به سوي بهشت پرطراوت و زيبا مي راند.

فرزند ارجمندش، علي با شنيدن سخن پدر گفت:

«يا أبه أفلسنا علي الحق؟»

پدرجان! مگر ما بر شاهراه حق و عدالت گام نسپرده ايم؟

آن حضرت فرمود:

«بلي و الذي اليه مرجع العباد.»

چرا پسرم! به آن خدايي كه بازگشت بندگان به سوي اوست، ما در راه حق و عدالت و در انديشه ي نجات و آزادي مردم و زنده ساختن حقوق پايمال شده ي آنان و شرايط و روابط آزادمنشانه و خداپسندانه هستيم و براي خدا اين رنج ها را به جان مي خريم.

جوان انديشمند حسين عليه السلام گفت:

«اذن لا نبالي بالموت.»

در اين صورت پس چه باك از مرگ پرافتخار و شهادت در راه خدا؟!