بازگشت

سخني با كاروان داران


[آن شب كه سالار شايستگان آن سخنان جاودانه را با خاندان و ياران در ميان نهاد، آخرين شب توقف آنان در مكه و در كنار كهن ترين معبد توحيد بود و درست همان گونه كه در پايان سخن فرموده بود بامداد آن شب به هنگام سپيده دم، كاروان حسين عليه السلام از قلمرو حرم خارج شد.]

كاروان به راه خويش به سوي عراق ادامه داد تا به منزلگاهي به نام «تنعيم» رسيد و در آنجا حسين عليه السلام به كارواني برخورد كه گروهي از شترداران آن، هداياي استاندار يزيد در «يمن» را به سوي شام مي بردند و از جمله ي آن كالاها و هدايا، زر و زيور، حله هاي بافت «يمن»، پارچه هاي گرانقيمت و ديگر كالاهاي گياهي و دارويي غارت شده از خزانه ي مردم بود.

حسين عليه السلام كالاهاي مورد اشاره را برگرفت و به شترداران فرمود:

«من أحب أن ينطلق منكم معنا الي العراق و فيناه كراه و احسنا صحبته، و من احب أن يفارقنا من مكاننا هذا، اعطيناه من الكراء بقدر ما قطع من الطريق.»

«هر كدام از شما دوست داشته باشد، مي تواند به همراه ما به سوي عراق بيايد و ما كرايه ي كاروان و شترانش را تا آنجا به او خواهيم پرداخت و در اين سفر از برخورد خوب و همراهي نيك ما نيز بهره ور خواهد شد، اما هر كس هم دوست داشته باشد


كه از همين جا از ما جدا شود و به وطن خويش بازگردد، كرايه ي او را از مبدأ حركت تا اينجا محاسبه و خواهيم پرداخت.»

پس از اين بيان بود كه گروهي از كاروانيان مزد خويش را گرفتند و به راه خويش رفتند و پاره اي ديگر از جدايي سر باز زدند و راه همراهي را برگزيدند و با كاروان آزادي به سوي عراق، يا در حقيقت به كوي شهادت حركت كردند.