بازگشت

دل ها با شماست اما...


طبري و ديگر مورخان و محدثان از «عبيدالله بن سليم» و «مدري» آورده اند كه:

در سال شصتم از هجرت، پس از بازگشت از سفر حج، به سوي وطن خويش روان بوديم كه در منزلگاه «صفاح»، شاعر انديشمند و روشنفكر بلند آوازه ي عرب، «فرزدق» را ديديم. او كه از زيارت خانه ي خدا بازمي گشت، در مورد داستان ديدارش با امام حسين عليه السلام چنين گفت:


براي شركت در مراسم شكوهمند حج در حالي كه افسار شتر خود را داشتم و آن را مي كشيدم وارد قلمرو حرم شدم و درست در آنجا سالار شايستگان، حضرت حسين عليه السلام، را ديدم كه به همراه خاندان و يارانش از مكه كوچ كرده و در حال بيرون رفتن از قلمرو حرم بود.

به آن حضرت نزديك شدم و درودي گرم نثارش كردم؛ ديدم شمشيري براي دفاع به كف دارد و براي حفظ جان گرامي خويش زره بر تن كرده است.

به او گفتم: پسر پيامبر! خداي پرمهر خواسته ات را برآورد و آنچه را دوست مي داري به شما ارزاني دارد! چه انگيزه و عاملي شما را به شتاب افكند تا پيش از انجام مراسم پرمعنويت و شكوهبار حج از خانه ي خدا خارج گردي؟ «ما اعجلك عن الحج؟»

فرمود: اگر شتاب نمي كردم از سوي استبداد اموي بازداشت مي شدم. «لو لم أعجل لأخدت.»

آن گاه آن حضرت از من پرسيد: شما كه هستي؟ «من أنت؟»

گفتم: سرورم! من مردي عرب تبارم و از همين مردم هستم. و شگفت اينجاست كه آن بزرگوار در شناسايي من چيزي فراتر از اين نپرسيد و به همين پرسش و پاسخ بسنده كرد.

آن گاه فرمود: گويي تو از عراق به حجاز وارد مي گردي؛ به من بگو كه مردم آن سامان را در چه شرايط و با چه انديشه اي پشت سر نهادي و آمدي؟ «اخبرني عن الناس خلفك.»

گفتم: سالار من! ارزيابي اوضاع سياسي و اجتماعي و ديني مردم كوفه را از مردم شناسي آگاه پرسيدي!

واقعيت اين است كه دل ها و قلب هاي مردم آن سامان با هدف هاي بلند شماست، اما شمشيرهايشان بر ضد شماست؛ قضا و قدر از آسمان فرود مي آيد و آنچه خداي دانا و توانا بخواهد همان خواهد شد. «قلوب الناس معك و اسيافهم عليك...»

و آن گاه آن حضرت مركب خويش را به حركت درآورد و به راه خويش ادامه داد. [1] .



پاورقي

[1] حسين عليه‏السلام به او فرمود: «صدقت لله الأمر و الله يفعل ما يشاء و کل يوم ربنا في شأن، ان نزل القضاء بما نحب فنحمد الله علي نعمائه و هو المستعان علي اداء الشکر، و ان حال القضاء دون الرجاء فلم يعتد من کان الحق نيته و التقوي سريرته و السلام عليک.»

درست گفتي، کار در دست خداست و او هر آنچه بخواهد و مصلحت بداند، انجام مي‏دهد و هر روز تدبير و فرمان تازه‏اي دارد؛ بنابراين اگر قضا و قدر آن گونه که ما دوست داريم و در انديشه‏ي آن هستيم فرود آمد، خداي فرزانه را بر نعمتهاي گرانش سپاس مي‏گذاريم و او ياري دهنده و ياري رسان بر اداي سپاس و حق‏شناسي است؛ اما اگر قضا و قدر هماهنگ با خواسته‏ي ما نبود و مصلحت چيز ديگري بود باز هم آن کسي که نيت و هدفش حق و عدالت و کران تا کران درون و برون زندگي‏اش به پرواي خدا و ارزشهاي انساني آراسته است، از شاهراه حق و فضيلت به بيراهه نرفته است. تاريخ طبري، ج 4، ص 378؛ ارشاد مفيد، ص 228؛ با اندک تفاوت؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 233؛ کامل ابن‏اثير، ج 3، ص 276.