بازگشت

هان اي خردمندان


اينك شما اي آگاهان و دانايان روزگار!

و اي خردمندان و متفكران قرون و اعصار!

و اي صاحبان انديشه و شناخت! بپاخيزيد و بر آنان رايت غم و پرچم سوگ و اندوه برپا سازيد!

بپا خيزيد! و بر بزرگ مردان ايمان و برافرازندگان پرچم شرف و آزادگي ناله سر دهيد!

بپا خيزيد! و در راه دوستي و مهر به فرزندان ارجمند زهراي بتول و بزرگداشت خاندان وحي و رسالت، به پيامبر بزرگ خدا اقتدا كنيد، چرا كه خدا در بزرگداشت آنان برترين پاداش ها و نيكوترين فرجام ها را بر آنان وعده فرموده است.


رژيم پليد و استبداد پيشه ي اموي با يورش وحشيانه اش بر نواده ي گرانمايه ي پيامبر و تجاوز به حقوق و آزادي و امنيت او، و هتك حرمت خاندان ارجمندش و پيكار با ياران فداكار و خداجوي آن حضرت، درون پليد و باطن زشت و آلوده ي خويش را كه با جامه ي زيبا و دلپذير و شكوهبار و خوش نماي دين خدا نهان مي داشت، رو كرد و هر آنچه را به دروغ و ريا استوار ساخته بود، از هم گسست و ويران ساخت. و هر آنچه از دين و مفاهيم و مقررات آن را با عوام فريبي و ظاهر سازي و خودنمايي و رياكاري استحكام بخشيده بود، از هم گشود و واتابيد!

اين اشعار پرمحتوا را در ترسيم عملكرد زشت و واپسگرايي خفت آور و زيانبار آن تبهكاران تاريك انديش و آتش افروز سروده ام كه:



يا امة نقضت عهود نبيها

و غدت مقهقرة علي الاعقاب



كنتم صحابا للرسول و انما

بفعالكم بنتم عن الاصحاب



و نبذتم حكم الكتاب علي جهالة

و دخلتم في جملة الاحزاب...



هان اي جامعه و مردم واپسگرا و دروغ پردازي كه پيمان هاي پيامبرتان را شكستيد و به سوي پيشينيان تاريك انديش و شرك گراي خود عقب گرد نموديد!

شما روزگاري به ظاهر از همراهان و ياران پيامبر بوديد، اما پس از رحلت آن گرانمايه ي عصرها و نسل ها با بيدادگري و زشتكاريتان، راهتان را از ياران راستين او جدا كرده و از آنان دور افتاديد!

شما از سر ناداني و خودسري حكم كتاب پرشكوه آسماني را ناديده انگاشتيد و آن را به كناري نهاديد و آن گاه به فرقه گرايي و خط بازي و پيوستن به شيوه ها و گروه هاي عصر جاهليت روي آورديد!

هان اي مردم! شما بخاطر خوشايند گروهي تاريك انديش و شيفته ي جاه و مقام و دروغ پردازي كه به ناروا خود را جانشين پيامبر و پيشواي اسلام و حامي دين جا مي زدند، و زمام جامعه را با زر و زور و فريب و دجالگري به كف گرفته بودند، به ريختن خون پاك فرزند ارجمند پيامبر دست يازيديد و گناه سهمگين كشتن او را به دوش كشيديد و خون پاك و مقدس او را مباح انگاشتيد و با قساوت و سنگدلي و گمراهي بهت آوري، آن را بر ريگهاي تفتيده نينوا ريختيد!


بنابراين، بهوش باشيد كه هر آنچه از ستم و بيداد مرتكب شديد، در روز رستاخيز - كه همگان براي حسابرسي و دريافت پاداش و كيفر برانگيخته خواهند شد - به همان ميزان و همان اندازه كيفر خواهيد گرديد!

راستي كه در آن روز غمبار و سهمگين، چه جگرهايي كه مجروح و داغدار گرديد! و چه خون هاي پاك و مقدس و غيرتمندي كه بخاطر دفاع از حق و عدالت بر ريگ هاي تفتيده ريخته شد!

چه گونه ها و چهره هايي از زنان آزاده و باشخصيت كه از فشار اندوه خراش برداشت!

و چه ناله هاي جانسوزي كه در رثاي حسين عليه السلام و يارانش، از دل برآمد و پيامبر خدا را ندا داد!

آن روز به ياد ماندني، چه موهايي كه در سوگ شهادت سالار شايستگان و يارانش پريشان شد!

و چه پرده هاي حرمت و شرف و كرامت و شكوهي كه پس از آن رويداد تلخ و فاجعه بار هتك گرديد!

راستي كه آن روز، گويي ايمان و تقوا، با پرچمداران و مدافعان آن تنها ماندند و به ناتواني كشيده شدند و ياران و فداكاران در راه ارزش ها و والايي ها، در شمار اندك آمدند.

پس از آن در فراق آن پاكان و عدالت خواهان و آزادمنشان قرون و اعصار، بوستان ها و چمنزارها، رها شده و بدون استفاده ماندند و شاخه هاي درختان با گستراندن برگ هاي خود، واژگون گشته و خود را به زمين افكندند.

از آن رويداد سهمگين و غمباري كه رژيم بيداد پيشه و سياهكار اموي بنام دين دروغين، و حمايت از اسلام ساخته و پرداخته استبداد و انحصار و تاريك انديشي و خشونت پديد آورد، چهره ي نورافشان دين خدا و اسلام آزاديبخش و آزاده پرور و نوانديش محمد صلي الله عليه و اله و سلم، پس از آن درخشش و نورافشاني و فروغ افكني، تيره و تار گرديد! و مزه شيرين و طعم خوش و لذت بخش آن، به تلخي گراييد!

اگر پيامبر گرامي و دخت فرزانه اش فاطمه عليهاالسلام در اين سرا بودند و با چشمان


ظاهر، به آن شهيد سرفراز خاندان خويش و به آن پيكرهاي پاك و پاكيزه ي از عترت پاك خود، و به آن بدن هاي برهنه و عريان ياران و دوستداران خاندان رسالت - كه پوشش و لباسي نيز بر آنها نبود - نظاره مي كردند، و مي ديدند كه پرندگان بال هاي خود را بر آن نازنين بدن ها فرود آورده اند و دهان و دندان درندگان از ديدن آن سيماهاي درخشان درهم شكسته، و مشاهده مي كردند كه لب هاي دشمنان تيره بخت و ددمنش حق و عدالت از آنچه بر آن عزيزان و قهرمان و دلاوران سرفراز، وارد آمده، به نشان شادي و شادماني گشوده شده، و آن پيكرهاي پاك، به خاك و خون آغشته و پوشش و لباسشان به تاراج رفته است، آري، اگر پيامبر و دخت گرانمايه اش با ديدگان ظاهر،اين مناظر جانسوز و دلخراش را مي نگريستند و آنجا بودند، بي گمان اين صحنه هاي غمبار قلب نازنين آن پدر والا و آن بهترين دخت سرفراز گيتي را سخت به درد مي آورد و سيلاب اشك ديدگانشان، گرد و غبار اندوه حضور در ميدان نينوا را از چهره ي غمزده و اندوهگين آنان مي زدود و مي شست و بر حسين عزيز و فرزندان فداكار و برادران و نزديكان قهرمان و ياران جانباز و پراخلاص و وفادارش از پرده ي دل ناله مي زدند و اشك مي افشاندند و سوگواري مي كردند؛

پس شما اي دوستداران خاندان وحي و رسالت! و اي شيفتگان عترت و امامت راستين! و اي دوستداران اهل بيت پيامبر! بياييد و بسان مادري فرزند از دست داده، بر آنان ناله سر دهيد! بياييد و بر پيشوايان گرانقدر و بشر دوست اسلام باران اشك از ديدگان فرو باريد؛ باشد كه با سوگواري بر آنان و بزرگداشت ياد و نام خاطره انگيز و الهام بخش و جاودانه ي آن عزيزان، و با اظهار غم و نشان اندوه و سردادن ناله و شيون، و نمايش بي تابي و بي قراري خويش از اين فاجعه ي بزرگ، آنان را در اين مصيبت تكاندهنده همدردي و همياري نماييد!

خدايا! دريغ و درد! از ناشناخته ماندن برترين خاندان رسالت!

اي آه و افسوس! بر جهالت و ناداني مردم بر مقام والاي آنان!

مگر نه اين است كه آفريدگار فرزانه ي هستي در كتاب پرشكوه خويش از شرافت و عظمت و بزرگي آنان ياد نموده؟ و از آراستگي آنان به ارزش ها و والايي ها و


كرامت ها سخن گفته؟ و از پيراستگي آنان از هر لغزش و خطايي ياد كرده است؟ چرا كه آنان راهنمايان بشر بسوي نيك بختي و سعادت و نجات در سراي آخرت هستند و هدايتگران و رهبران راستين انسان به راه هاي رستگاري و سرفرازي در زندگي اين جهان!

راستي كه شاعر چه نيكو مي سرايد:

بيدادگران، خون پيشوايان و پيشتازان راه حق و عدالت را ريختند و در نتيجه مردم، تا روز رستاخيز در گمراهي و سرگرداني گرفتار آمدند.

و نگارنده نيز در اين چند شعر، نكاتي روشنگر را آورده و مطالبي را در قالب شعر ريخته ام كه هر ناآگاه و غفلت زده را به شكوه و شرافت وصف ناپذير آنان در اين جهان، و موقعيت بلند و جايگاه والايشان در بهشت پرطراوت و زيبا، آگاه مي سازد:



ان كنت في آل الرسول مشككا

فاقراء هديت النص في القرآن...



فهو الدليل علي علو محلهم

و عظيم علمهم و عظم الشأن



و هم الودايع للرسول محمد

بوصية نزلت من الرحمان



اگر درباره ي خاندان پيامبر و شكوه و عظمت آنان دستخوش ترديد هستي، پس آيات روشن و روشنگر قرآن را در وصف آنان بخوان! و به مفاهيم آن ها بينديش كه اگر حقجو و حقپو و باانصاف باشي، تو را به سوي حق راه خواهد نمود.

اين كتاب پرشكوه خدا و آيات روشنگر آن دليل موقيعت رفيع و مقام والاي آنان است، و نيز از دانش گسترده و بسيار آنان، و عظمت مقامشان در بارگاه خدا پرده برمي دارد.

آنان امانت هاي گرانبهاي پيامبر خدا، حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم، هستند كه در پرتو فرمان خدا و فرود آيه ي شريفه، با سفارش و وصيت خويش، آن امانت ها را - كه همشأن و همطراز و همتاي قرآن هستند - به امت معرفي كرد و حرمت و شكوه آنان را سفارش فرمود.

اينك كه چنين است، هان اي دوستداران خاندان وحي و رسالت! بياييد و با سوگواري و شيون و ناله و گريه هاي جانكاه بر آن عزيزان مرا ياري كنيد!

بياييد و براي بزرگمردي كه در سوگ و شهادت او عرش پرشكوه پروردگار به لرزه درآمد، از پرده ي دل ناله سر دهيد و بر آن شهيد دور از وطن، باران اشك از ديدگان فرو باريد!


اي كاش! آن رويداد تكاندهنده و پرخطر را با نثار جان از آنان دور مي ساختم!

و اي كاش! هنگامه ي پديد آمدن آن همه درد و رنج و گرفتاري بر آنان را درمي يافتم و به تأخير مي افكندم، و با جان و مال و همه وجود و امكانات خويش آن گرفتاري ها را از آنان برمي داشتم و به جان مي خريدم! و سرفراز مي شدم!

و اي كاش! اين افتخار نصيب و روزي من مي شد كه فداي سالار و بزرگ آنان مي شدم، تا بدين وسيله حق بزرگ نياي گرانقدرشان پيامبر خدا را ادا كرده باشم و ميان آن عزيزان بارگاه خدا و سرنوشت پرافتخارشان حايل مي شدم!

از پدرم - كه رحمت خدا هماره بر او باد - روايت شده است كه ششمين امام نور، حضرت صادق عليه السلام، مي فرمود:

«من ذكرنا عنده في مجلس، فقد غيبا بشطر كلمة أو فاضت عيناه رحمة لنا و رقة لمصابنا مثل جناح بعوضة، غفرت له ذنوبه ولو كانت مثل زبد البحر.» [1] .

هر كس در مجلس و محفل سوگواري ما خاندان رسالت، به اندازه ي پاره اي از يك كلمه از سوگ ما نزد او سخن رود و او به ياد ما و در انديشه ي آرمانها و در جهت راه و رسم ما باشد، و يا بخاطر مهر و محبت به ما و احساس همدردي با مصائب و گرفتاري هاي ما، به اندازه ي بال مگسي اشك از ديدگانش روان گردد، چنين كسي لغزشها و گناهانش - اگر چه به اندازه ي كف هاي دريا باشد كه بر روي آب قرار مي گيرد - آمرزيده خواهد شد.

و چهارمين امام نور حضرت سجاد عليه السلام مي فرمود:

«ايما مؤمن ذرفت عيناه لقتل الحسين عليه السلام حتي تسيل علي خده، بوأه الله بها في الجنة غرفا يسكنها أحقابا، و ايما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين و حزنا علي ما مسنا من الاذي من عدونا، بوأه الله منزل صدق. و ايما مؤمن مسه فينا أذي، صرف الله عن وجهه الاذي و آمنه يوم القيامة من سخط النار.» [2] .

هر انسان باايمان و توحيدگرايي كه در شهادت حضرت حسين عليه السلام، آگاهانه و


هدفدار، اشك ديدگانش بر گونه اش جاري گردد، خداي پرمهر او را در غرفه هايي از بهشت پرطراوت و زيبا جاي مي دهد كه سالياني بسيار در آنجا زندگي كند و از نمعت ها بهره ور گردد.

و هر انسان توحيدگرايي كه در سوگ شهادت حسين عليه السلام و از اندوه رنج ها و آزارهايي كه در راه حق از دشمنان ددمنش به ما رسيد، چشمانش اشك آلود گردد و اشك ريزد، خدا او را در جايگاه شايسته و پرشكوهي جاي خواهد داد.

و هر انسان باايماني كه در راه ما و سبك و سيره ي بشردوستانه و خداپسندانه و آزادمنشانه ي ما رنج و آزاري بر او رسد، خداي دادگر به پاداش آن، هر ناخشنودي و رنجي را از چهره اش مي زدايد و در سراي آخرت او را از خشم و گزند آتش دوزخ امنيت مي بخشد.

و نيز از امامان نور آورده اند كه:

«من بكي او ابكي غيره ولو واحدا، ضمنا له علي الله الجنة، و من لم يتأت له البكاء فتباكي، فله الجنة.» [3] .

كسي در سوگ حسين عليه السلام بگريد و يا ديگري - گرچه يك تن را - با يادآوري مصائب و رنج هاي ما در راه خدا بگرياند، ما بهشت پرطراوت و زيباي خدا را بر چنين انسان باايمان و شايسته كرداري تضمين مي كنيم.

و هر آن كس هم كه گريه اش نيامد و نتوانست ديگران را بگرياند، اما حالت و هيئت سوگواران را بر خود گيرد و بسان آنان براي حسين عليه السلام سوگواري نمايد، باز هم بهشت پرطراوت و زيبا بر او زيبنده مي شود.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 289؛ وسائل، ج 10، ص 391؛ محاسن، ج 1، ص 63، ح 110؛ کامل الزيارات، ص 103، ح 8.

[2] بحار، ج 44، ص 281؛ تفسير قمي، ص 616؛ ثواب الاعمال، ص 47؛ کامل الزيارات، ص 100؛ لهوف، ص 5.

[3] لهوف، ص 5.