بازگشت

حسين وارث آدم


اين كتاب تأليف دكتر علي شريعتي است. در سفري كه در 30 - 26 آذر ماه 51 به مشهد رفتم نسخه اي از آن را انتشارات طوس به من داد و در بين راه و تهران خواندم. آنچه دستگيرم شد از هدف اين جزوه كه در زير لفافه بيان شده است و به تعبير خود جزوه، نويسنده خواسته است «تمام عقده ها و عقيده هاي خود را در اين جزوه بگويد» اين است:

1. اين جزوه نوعي توجيه تاريخ است بر اساس مادي ماركسيستي، نوعي روضه ي ماركسيستي است براي امام حسين كه تازگي دارد.

[طبق اين جزوه] آغاز تاريخ بشر اشتراكيت و برابري است. سپس نابرابري و حق و باطل يعني مالكيت آغاز مي گردد و از اينجا جامعه ي بشر دو بخش مي شود آنچنانكه دجله و فرات از يك سرچشمه مي جوشند و سپس دو بخش مي گردند و از يكديگر جدا مي شوند. دو بخش انسان يعني دو طبقه: طبقه ي برخوردار و استثمارگر و طبقه ي محروم و استثمار شده. طبقه ي حاكم و برخوردار و استثمارگر سه چهره دارد: سياست، اقتصاد، مذهب؛ يا صاحبان زر و صاحبان زور و صاحبان تزوير كه كار اولي برده ساختن و كار دومي غارت كردن و كار سومي فريب دادن است. قصر و دكان و معبد، سه شعبه ي يك بنگاهند. تيغ و طلا و تسبيح يك كار مي كنند.


نظام حاكم بر تاريخ همواره همين بوده است و آنچه غير از اين بوده نهضتهايي بوده محكوم، قيامها و انقلابهايي بوده دلسوزانه و مذبوحانه، و چون زيربنا فاسد بوده، از همه ي آن نهضتها كه به وسيله ي ابراهيم ها و موسي ها و عيسي ها و محمدها و علي ها و حسين ها صورت گرفته نتيجه ي معكوس گرفته شده است، آنچه بنا بوده قاتق نان بشر بشود بلاي جانش شده و زنجير ديگر بر دست و پايش.

آزادي سبطي بي دوام بوده (ص 22). نواي امام حسين. خاموش اما بانگ گوساله هاي سامري هميشه بلند است (24). سرنوشت محتوم همه ي وارثان آدم اسارت و گرفتاري است (ص 28). وراثت آزادي و عدالت و بيداري، نهضت محكومت تاريخ است و وراثت بردگي و بيداد و مذهب خواب، نظام حاكم بر تاريخ (ص 39). امام حسين مظهر شكست آدم است (ص 47).

در اين جزوه سرزمين بين النهرين سمبل تمام زمين و تاريخش نمايشگر تاريخ تمام زمين است. دو نهر دجله و فرات سمبل دو جناح متضاد بشري است كه از هم جدا شده و در نزديكي بغداد به طور دروغين بهم مي پيوندند آنچنانكه در دوره ي خلافت اسلامي اين وحدت دروغين پيدا شد (صفحات 39، 29، 9) و بار ديگر به شكل فجيعتري جنايت برقرار مي شود. همه ي جنايتكاران جهان در هر يك از سه چهره در چهره هاي سه گانه ي خلافت اسلامي ظهور و حلول مي كنند و بدبختي اي آغاز مي شود كه در جهان سابقه ندارد (صفحات 35، 28، 27، 15). آنچه بدان همه دارند اين تنها دارد.

سرنوشت دجله و فرات اين است كه در نهايت به دريا بريزند و آرامش يابند. سرنوشت بشريت و پايان تاريخ بشر نيز اشتراكيت و سوسياليسم است و تنها در آن وقت است كه بشر از بلاي مالكيت و نظام طبقاتي نجات مي يابد و زيربنا خراب مي شود و زيربناي واقعي عدل و داد واقعي درست مي شود.

تلاشهاي انقلابيون تاريخ با زيربناي طبقاتي، دلسوزانه ولي مذبوحانه و بي نتيجه بوده است. فقط با محو طبقات است كه جامعه به سعادت واقعي خويش نائل مي گردد (ص 9): الا بالاشتراكية تطمئن القلوب.

امام حسين به سوي مرگ مي شتابد تنها و بي اميد (ص 23). او مظهر شكست آدم است و تعصبي بي حاصل به خرج مي دهد (ص 47).

در اين جزوه به طور كلي كلمه ي آدم يا انسان، سمبل انسان سوسياليست است و


توحيد جهان توجيه توحيد و وحدت جامعه است كما اينكه شرك اعتقادي سايه اي است از شرك و ثنويت حيات. با اين بيان بار ديگر جنبه ي ماركسيستي جزوه روشن مي شود كه وجدان هر كس را مولود و انعكاسي از وضع اجتماعي او مي دانند و مي تواند مبين نظر دوركهايم باشد نه نظر كارل ماركس.

آنچه در اين جزوه به چشم نمي خورد شخصيت امام حسين و آثار نهضت اوست.

مبناي جزوه بر اين است كه در جامعه ي طبقاتي همه ي تلاشها بي حاصل است. انقلابيون تاريخ، وارث آدم يعني انسان اشتراكي مي باشند و قيامشان براي حق بوده و حق يعني عدالت، برابري، يعني اشتراكيت.

امام حسين اين جزوه همان امام حسين مظلوم و محكوم روضه خوانهاست كه هيچ نقشي در تاريخ ندارد، با اين تفاوت كه امام حسين روضه خوانها لااقل سفره ي گريه اي براي توشه ي آخرت پهن كرده و امام حسين اين جزوه - به وسيله ي روضه ها و گريه ها - ابزاري است در دست جناح حاكم براي بهره كشي طبقه ي محكوم.

در اين جزوه معبد هميشه در كنار قصر و دكان، و روحاني همواره در كنار حاكم و سرمايه دار [است]، و البته آنچه در كنار است معبد است - نه خصوص كليسا و يا دير و صومعه و يا كنشت و يا بتخانه - كه شامل مسجد هم مي شود. طبعا تكليف روحاني هم روشن است.