بازگشت

سيدالشهداء، عظمت روح و سلب آسايش از بدن


1. «متنبي» مي گويد:



و اذا كانت النفوس كبارا

تعبت في مرادها الاجسام [1] .



به طور كلي روحيه هاي كوچك چون از خود درد ندارند و هدف ندارند (همه ي دردها و هدفهايشان درخواسته هاي جسماني خلاصه مي شود) و ايده آل ندارند، تن ها را به زحمت نمي اندازند، به لقمه اي كه به دريوزگي تحصيل مي كنند قناعت مي كنند؛ اما روحيه هاي بزرگ هميشه تن را به حركت وا مي دارند و در زحمت و بلا قرار مي دهند، فرقشان شكافته و سرشان بريده مي شود. به همين جهت شادي براي آنها افتخار است، كه نشانه ي عظمت نفس آنهاست. [در] اين گونه اشخاص كه روحشان از جسمشان بزرگتر است كار بدن دشوار است. بدن علي اگر مي خواهد با روح علي بسازد بايد با نان جوين و شب زنده داري ها بسر برد، احيانا از ناحيه ي خود علي مجازات ببيند و سر را توي تنور ببرد. تن حسين اگر بخواهد با روح حسين همدم باشد بايد آماده ي تشنگي بي اندازه باشد، آماده ي زير سم اسب [رفتن]، آماده ي زخمهاي تير


كالقنفذ باشد [2] خوشا به حال بدني كه با يك روح كوچك توأم شده، همه ي سور و سات ها را برايش فراهم مي كند، به قيمت دريوزگي و دزدي نان تهيه مي كند، به قيمت جنايت و آدمكشي پست تهيه مي كند.

واي به حال بدني كه با يك روح شريف و بزرگ توأم است. چند لقمه نان جو بيشتر گيرش نمي آيد كه به زحمت بايد از گلو پايين بدهد، از آن طرف بايد شب زنده داري كند، روز بايد دره به دستش بگيرد مراقب نظم اجتماع باشد، يا شمشير به دست بگيرد و گردن تبهكاران را بزند، يك روز سر توي تنور برد... 2. علي عليه السلام درباره ي متقين مي فرمايد: انفسهم منهم في تعب، و الناس منهم في راحة. [3] اينجا مراد از «نفس» نفس حيواني است؛ اشاره است به اينكه آسايش آنها در آسايش و عدم سلب راحت از ديگران است.

3. جمله ي امام حسين عليه السلام كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت كرده است: «ان الله يحب معالي الامور و يبغض سفسافها» [4] مي رساند كه روح امام با امور پست جسمي سر و كار ندارد، سر و كارش با معاني عالي و بلند است.

4. براي بعضي روح خدمتگزار جسم است، يعني فكر و عقل و عاطفه در خدمت هدفهاي جسماني و بدني و حيواني است، روح اسير است، روح تا حدي رنج مي برد اگر چه روح كوچك حتي احساس رنج هم نمي كند؛ روح بايد بزرگ باشد كه احساس درد و رنج بكند، اگر احساس درد و رنج بكند كوچك نيست و در خدمت جسم قرار نمي گيرد.

5. اين شعر:



لنقل الصخر من قلل الجبار

احب الي من منن الرجال



يقول الناس لي في الكسب عار

فان العار في ذل السؤال [5] .



نموداري از به رنج افتادن بدن به خاطر بزرگي روح است.


6. اينكه امام فرمود: «الا و ان الدعي بن الدعي... هيهات منا الذلة» نموداري از به زحمت افتادن بدن است به خاطر عظمت روح.

7. روح و بدن در عين اتحاد و يگانگي، از جنبه ي دوگانگي مانند دو رفيقند كه از طرفي الزاما با همند و نمي توانند از هم جدا باشند و از طرف ديگر دو رفيق هستند كه هم هدف نيستند:



ميل جان اندر ترقي و شرف

ميل تن در كسب اسباب و علف



اين است كه كوچك ماندن هر كدام به نفع ديگري و رشد كردن هر كدام به ضرر ديگري است.

8. مي گويند نوابغ هميشه شوهران بدي هستند. دليلش هم واضح است: افق روح آنها از افق آرزوها و افكار و تمنيات و آمال يك زن بالاتر است. جسمش با زن هست ولي روحش با زن نيست. اما اگر كسي در عين نبوغ بتواند خود را آنقدر در موقع خودش تنزل دهد كه با زن عادي در افق عادي هم معاشرت كند او واقعا فوق نبوغ است، معلوم مي شود قدرت تنزل دادن خود را دارد، و قدرت تنزل دادن خود خيلي فوق العاده است.

براي من پيش آمده است كه با اشخاصي در افق پايين مجبور بوده ام ساعتي زندگي كنم. در عذاب اليم بوده ام. مي ديده ام يك كلمه حرف ندارم با آنها بزنم، گويي همه ي معلوماتم را فراموش كرده ام.


پاورقي

[1] [وقتي نفس کسي بلند مرتبه بود تن او در راه مراد آن به زحمت مي‏افتد.].

[2] [آورده‏اند بدن مبارک حضرت از کثرت اصابت تير مانند قنفذ (خارپشت) مي‏نمود.].

[3] قريب به اين عبارت در نهج‏البلاغه خطبه‏ي 184 معروف به متقين. [خود را به زحمت مي‏اندازد، و مردم از آنان آسوده‏اند.].

[4] تاريخ يعقوبي، ج 2 / ص 246 [خداوند کارهاي بلند و گرامي را دوست مي‏دارد و کارهاي پست و زبون را دشمن دارد.].

[5] [به دوش کشيدن تخته سنگ از قله‏ي کوهها نزد من از منت بردن از ديگران محبوبتر است. مردم به من مي‏گويند کسب ننگ است، در صورتي که ننگ در ذلت خواهش است.].