بازگشت

فكر غلط مسيحي درباره ي زن


يك فكر بسيار غلط را مسيحيان در تاريخ مذهبي جهان وارد كردند كه واقعا خيانت بود. در مسأله ي زن نداشتن عيسي و ترك ازدواج و مجرد زيستن كشيشها و كاردينالها كم كم اين فكر پيدا شد كه اساسا زن عنصر گناه و فريب است، يعني شيطان


كوچك است؛ مردي به خودي خود گناه نمي كند و اين زن است، شيطان كوچك است كه هميشه وسوسه مي كند و مرد را به گناه وا مي دارد. گفتند اساسا قصه ي آدم و شيطان و حوا اين طور شروع شد كه شيطان نمي توانست در آدم نفوذ كند، لذا آدم حوا را فريب داد و حوا آدم را فريب داد، و در تمام تاريخ هميشه به اين شكل است كه شيطان بزرگ زن را و زن مرد را وسوسه مي كند. اصلا داستان آدم و حوا و شيطان در ميان مسيحيان به اين شكل در آمد. ولي قرآن درست خلاف اين را مي گويد و تصريح مي كند، و اين عجيب است.

قرآن وقتي داستان آدم و شيطان را ذكرمي كند، براي آدم اصالت و براي حوا تبيعت قائل نمي شود. اول كه مي فرمايد ما گفتيم؛ مي گويد: ما به اين دو نفر گفتيم كه ساكن بهشت شويد (نه فقط به آدم)، «لا تقربا هذه الشجرة» [1] به اين درخت نزديك نشويد (حالا آن درخت هر چه هست). بعد مي فرمايد: «فوسوس لهما الشيطان» [2] شيطان ايندو را وسوسه كرد. نمي گويد كه يكي را وسوسه كرد و او ديگري را وسوسه كرد. «فدليهما بغرور» [3] باز «هما» ضمير تثنيه است. «و قاسمهما اني لكما لمن الناصحين» [4] آنجا كه خواست فريب بدهد، جلوي هر دوي آنها قسم دروغ خورد. آدم همان مقدار لغزش كرد كه حوا، و حوا همان مقدار لغزش كرد كه آدم. اسلام اين فكر را، اين دروغي را كه به تاريخ مذهبها بسته بودند زدود و بيان داشت كه جريان عصيان انسان چنين نيست كه شيطان زن را وسوسه مي كند و زن مرد را و بنابراين زن يعني عنصر گناه. و شايد براي همين است كه قرآن گويي عنايت دارد كه در كنار قديسين از قديسات بزرگ ياد كند كه تمامشان در مواردي بر آن قديسين علو و برتري داشته اند.


پاورقي

[1] اعراف / 19.

[2] اعراف / 20.

[3] اعراف / 22.

[4] اعراف / 21.