بازگشت

جنبه ي توحيدي و عرفاني حادثه ي كربلا


من امشب جنبه هايي از حادثه ي كربلا را تا اندازه اي كه بتوانم، براي شما عرض مي كنم. براي نشان دادن جنبه توحيدي و عرفاني، جنبه ي پاكباختگي در راه خدا ماسواي خدا را هيچ انگاشتن، شايد همان دو جمله ي ابا عبدالله در اولين خطبه هايي كه انشاء فرمود (يعني خطبه اي كه در مكه ايراد كرد) كافي باشد. سخنش اين بود: «رضي الله و الله رضانا اهل البيت» [1] ما اهل بيت از خودمان پسند نداريم؛ ما آنچه را كه مي پسنديم كه خدا براي ما پسنديده باشد. هر راهي را كه خدا براي ما معين كرده است، ما همان راه را مي پسنديم. امام باقر عليه السلام به عيادت جابر مي رود، احوال او را مي پرسد. امام باقر جوان است و جابر از اصحاب و پيغمبر و پيرمرد است. جابر عرض مي كند، يابن رسول الله! در حالي هستم كه فقر را بر غنا، بيماري را بر سلامت، و مردن را بر زنده ماندن ترجيح مي دهم. امام عليه السلام فرمود: ما اهل بيت اين طور نيستيم، ما از خودمان پسندي نداريم، ما هر طوري كه خدا مصلحت بداند همان برايمان خوب است.

در آخرين جمله هاي ابا عبدالله باز مي بينيم انعكاس همين مفاهيم هست. به تعبير مرحوم آيتي - استنتاج خيلي لطيفي است - اين جنگ يا يك تير آغاز شد و با يك تير پايان پذيرفت. در روز عاشورا اولين تير را عمرسعد پرتاب كرد و بعد گفت: به امير


خبر بدهيد كه اولين تيرانداز كه به طرف حسين تير پرتاب كرد من بودم. بعد از آن بود كه جنگ شروع شد (امام حسين اصحابش را از اينكه آغازگر جنگ باشند نهي فرموده بود). با يك تير هم جنگ خاتمه پيدا كرد. ابا عبدالله سوار اسب بودند و خيلي خسته و جراحات زياد برداشته بودند و تقريبا تواناييهايشان رو به پايان بود. تيري مي آيد و بر سينه ي حضرت مي نشيند و ابا عبدالله از روي اسب به روي زمين مي افتد و در همان حال مي فرمايد: «رضا بقضائك و تسليما لامرك، لا معبود سواك، يا غياث المستغيثين» [2] .

امام صادق فرمود: سوره «و الفجر» را در نوافل و فرايض خودتان بخوانيد كه سوره ي جدم حسين بن علي است. عرض كردند: به چه مناسبتي سوره ي جد شماست؟ فرمود: آن آيات آخر سوره ي «و الفجر» مصداقش حسين است، آنجا كه مي فرمايد: «يا ايتها النفس المطمئنة. ارجعي الي ربك راضية مرضية. فادخلي في عبادي. و ادخلي جنتي» [3] شما ببينيد شب عاشوراي حسيني به چه حالي مي گذرد. اين شب را ابا عبدالله چقدر براي خودش نگه داشت، براي استغفار، براي دعا، براي مناجات، براي راز و نياز با پروردگار خودش. نماز روز عاشورا را ببينيد كه در جنبه هاي توحيدي و عبوديت و ربوبيت و جنبه هاي عرفاني، مطلب چقدر اوج مي گيرد!

مكرر عرض كرده ايم كه برخي از اصحاب و همه ي اهل بيت و خود ابا عبدالله، بعد از ظهر عاشورا شهيد شدند. مردي به نام ابو الصائدي مي آيد خدمت امام حسين عليه السلام عرض مي كند: يابن رسول الله! وقت نماز است، ما آرزو داريم آخرين نمازمان را با شما به جماعت بخوانيم. ببينيد چه نمازي بود! نماز، آن نماز بود كه تير مثل باران مي آمد ولي حسين و اصحابش غرق در حالت خودشان بودند: «الله اكبر، بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين...». يك فرنگي مي گويد: چه نماز شكوفايي خواند حسين بن علي! نمازي كه دنيا نظير آن را سراغ ندارد. صورت مقدسش را روي خاك داغ مي گذارد و مي گويد: «بسم الله و بالله علي ملة رسول الله» [4] از اين بعد كه نگاه مي كنيم، مي بينيم نهضت حسيني نهضتي است عرفاني، [خالص لله]، فقط و فقط حسين است و خداي خودش، گويي چيز ديگري در كار نيست.



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44 / ص 367.

[2] نظير اين عبارت در مقتل مقرم، ص 357 و قمقام زخار ص 262 آمده است.

[3] فجر / 30 - 27.

[4] بحارالانوار، ج 45 / ص 53.